workshop

base info - اطلاعات اولیه

workshop - کارگاه

noun - اسم

/ˈwɜːrkʃɑːp/

UK :

/ˈwɜːkʃɒp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [workshop] در گوگل
description - توضیح
  • a room or building where tools and machines are used for making or repairing things


    اتاق یا ساختمانی که در آن ابزار و ماشین آلات برای ساخت یا تعمیر چیزها استفاده می شود

  • a meeting at which people try to improve their skills by discussing their experiences and doing practical exercises


    جلسه ای که در آن افراد سعی می کنند با بحث در مورد تجربیات خود و انجام تمرین های عملی مهارت های خود را بهبود بخشند

  • a fairly small room or building in which tools and machines are used for making or repairing things


    اتاق یا ساختمان نسبتاً کوچکی که در آن از ابزار و ماشین آلات برای ساخت یا تعمیر چیزها استفاده می شود

  • a meeting at which people discuss their experiences and do practical exercises, especially in order to find solutions to problems


    جلسه ای که در آن افراد تجربیات خود را مورد بحث و بررسی قرار می دهند و تمرینات عملی را به ویژه برای یافتن راه حل برای مشکلات انجام می دهند

  • a room or building where things are made or repaired using machines and/or tools


    اتاق یا ساختمانی که در آن چیزها با استفاده از ماشین آلات و/یا ابزار ساخته یا تعمیر می شوند


  • جلسه ای از افراد برای بحث و / یا انجام کار عملی در یک موضوع یا فعالیت

  • to prepare a play for being shown in a theatre by discussing and working on different versions of it


    با بحث و بررسی و کار بر روی نسخه های مختلف، نمایشی را برای نمایش در تئاتر آماده کند

  • a space in a building equipped with tools and often machines for making or repairing things


    فضایی در ساختمان مجهز به ابزار و اغلب ماشین آلات برای ساخت یا تعمیر چیزها


  • جلسه ای که در آن افراد در مورد چگونگی انجام یک کار یا انجام یک فعالیت بحث می کنند و نشان می دهند که همه بتوانند یاد بگیرند

  • a room or building where things are made or repaired using machines or tools


    اتاق یا ساختمانی که در آن چیزها با استفاده از ماشین آلات یا ابزار ساخته یا تعمیر می شوند

  • a meeting in which people learn about a subject by discussing it or doing activities relating to it


    جلسه ای که در آن افراد با بحث در مورد یک موضوع یا انجام فعالیت های مربوط به آن موضوع را یاد می گیرند

  • In addition each Sunday the Carnivorous Plant Society will hold a workshop on growing them.


    علاوه بر این، هر یکشنبه انجمن گیاهان گوشتخوار یک کارگاه آموزشی در مورد پرورش آنها برگزار می کند.

  • A two-day event of guest lectures, seminars and workshops was held in June.


    یک رویداد دو روزه از سخنرانی‌ها، سمینارها و کارگاه‌های آموزشی مهمان در ماه ژوئن برگزار شد.

  • A straw bale workshop convenes on Saturday.


    کارگاه تولید عدل کاه روز شنبه تشکیل می شود.

  • By day they give workshops in schools trying to de-mystify classic works for schoolchildren.


    آنها هر روز در مدارس کارگاه‌هایی برگزار می‌کنند که سعی می‌کنند آثار کلاسیک را برای دانش‌آموزان مدرسه‌ای را از بین ببرند.

  • Employees may return from a seminar or workshop feeling empowered, energetic, creative and open to new alternatives.


    کارمندان ممکن است از یک سمینار یا کارگاه با احساس قدرت، پرانرژی، خلاق و آماده به گزینه های جدید بازگردند.

  • As well as receiving your letters, we like to meet you at the Royal Show reader workshops and garden visits.


    علاوه بر دریافت نامه های شما، ما دوست داریم شما را در نمایشگاه سلطنتی، کارگاه های کتابخوان و بازدید از باغ ملاقات کنیم.


  • کارگاه تئاتر برای دانش آموزان دبیرستانی

  • This past spring parents were treated to two workshops on the good and bad points of commercial television.


    در بهار گذشته، والدین با دو کارگاه در مورد نکات خوب و بد تلویزیون تجاری پذیرایی کردند.

example - مثال

  • امکان کار عملی تئاتر در کارگاه های نمایشی وجود خواهد داشت.

  • She was invited to participate in a poetry workshop on campus.


    از او برای شرکت در کارگاه شعر در دانشگاه دعوت شد.

  • The craftsmen worked in a freezing cold workshop.


    صنعتگران در یک کارگاه سرمای سرد کار می کردند.

  • a car repair workshop


    یک کارگاه تعمیر خودرو

  • There are two management development workshops per year.


    دو کارگاه توسعه مدیریت در سال وجود دارد.

  • a workshop for teachers


    کارگاه آموزشی برای معلمان

  • a workshop aimed at brainstorming new marketing ideas


    کارگاهی با هدف طوفان فکری ایده های بازاریابی جدید

  • We will be running a series of workshops for students.


    ما یک سری کارگاه آموزشی برای دانش آموزان برگزار خواهیم کرد.

  • The workshop covered a wide range of issues.


    این کارگاه طیف وسیعی از موضوعات را پوشش داد.

  • The company holds regular skills development workshops.


    این شرکت به طور منظم کارگاه های توسعه مهارت برگزار می کند.

  • The Institute will host a special two-day workshop on new building materials.


    این مؤسسه میزبان یک کارگاه آموزشی دو روزه ویژه مصالح ساختمانی جدید خواهد بود.

  • The Careers Advisory Service will be running a series of workshops for students.


    خدمات مشاوره شغلی مجموعه ای از کارگاه های آموزشی را برای دانشجویان برگزار خواهد کرد.

  • In the one-day workshop she taught us the importance of breathing exercises.


    او در کارگاه یک روزه اهمیت تمرینات تنفسی را به ما آموزش داد.

  • I learned these new skills at a workshop on databases.


    من این مهارت های جدید را در کارگاهی در مورد پایگاه های داده آموختم.

  • Everyone in Personnel has attended a media skills workshop.


    همه کارکنان در کارگاه مهارت های رسانه ای شرکت کرده اند.

  • During the workshop they each practised their part in the performance.


    در طول کارگاه هر کدام به تمرین نقش خود در اجرا پرداختند.

  • a chocolate/​cigarette/​clothing factory


    یک کارخانه شکلات/سیگار/پوشاک


  • یک نیروگاه هسته ای


  • یک کارخانه تولیدی

  • a cotton/​paper/​textile/​woollen mill


    یک کارخانه پنبه / کاغذ / نساجی / پشم

  • a brickworks


    یک آجرکاری

  • a steelworks


    یک کارخانه فولاد

  • Raw materials were carried to the works by barge.


    مواد اولیه با بارج به محل کار منتقل می شد.

  • a shipyard


    یک کارخانه کشتی سازی

  • an iron foundry


    یک ریخته گری آهن

  • He set up a workshop for his carving.


    او کارگاهی برای کنده کاری خود راه اندازی کرد.

  • The workshop employs 25 full-time workers.


    در این کارگاه 25 کارگر تمام وقت مشغول به کار هستند.

  • a carpenter's/printer's workshop


    یک کارگاه نجار/چاپگر


  • یک کارگاه مهندسی

  • a drama/poetry/training workshop


    کارگاه نمایشی/شعر/آموزشی

  • The organization runs a stress-management workshop.


    این سازمان یک کارگاه آموزشی مدیریت استرس راه اندازی می کند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • salvage yard


    حیاط نجات

  • scrap yard


    حیاط قراضه

  • wrecking yard


    حیاط ویران

  • scrapyard


    ضایعات

  • junkyard


    آشغال دونی

  • dustheap


    زباله گرد

  • dump


    زباله

  • tip


    نکته

  • breakers yard


    حیاط شکن

  • dumping ground


    محل تخلیه

لغت پیشنهادی

uniform

لغت پیشنهادی

downplayed

لغت پیشنهادی

interviews