participate

base info - اطلاعات اولیه

participate - شرکت کردن

verb - فعل

/pɑːrˈtɪsɪpeɪt/

UK :

/pɑːˈtɪsɪpeɪt/

US :

family - خانواده
participation
مشارکت
participant
شرکت کننده
google image
نتیجه جستجوی لغت [participate] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Anyone who wishes to participate is welcome.


    هر کس که مایل به شرکت است خوش آمدید.

  • She didn't participate in the discussion.


    او در بحث شرکت نکرد.

  • to participate in a study/programme


    برای شرکت در یک مطالعه/برنامه

  • to participate in an activity/event


    برای شرکت در یک فعالیت/رویداد


  • ما دانشجویان را به مشارکت کامل در اداره کالج تشویق می کنیم.

  • The women actively participated in the creation of the artwork.


    زنان فعالانه در خلق آثار هنری شرکت کردند.

  • Other countries were invited to participate in the project.


    کشورهای دیگر نیز برای شرکت در این پروژه دعوت شدند.

  • All employees at least 21 years old are eligible to participate.


    کلیه کارکنان حداقل 21 سال واجد شرایط شرکت در این مسابقه هستند.

  • Details of the competition are available at all participating stores.


    جزئیات مسابقه در تمامی فروشگاه های شرکت کننده موجود است.

  • Her family and friends were invited to participate in the ceremony.


    از خانواده و دوستانش برای شرکت در این مراسم دعوت شده بود.


  • من این فرصت را داشتم که در یک برنامه تبادل دانشجو شرکت کنم.

  • He participates well in classroom activities.


    او به خوبی در فعالیت های کلاسی شرکت می کند.

  • The women participated enthusiastically in literacy classes.


    زنان با شور و شوق در کلاس های سوادآموزی شرکت کردند.

  • They will have the opportunity to participate actively in the decision-making process.


    آنها این فرصت را خواهند داشت تا فعالانه در فرآیند تصمیم گیری شرکت کنند.

  • Twenty-four subjects voluntarily participated in the study.


    بیست و چهار نفر به طور داوطلبانه در مطالعه شرکت کردند.

  • Most men willingly participated in the war.


    اکثر مردان با کمال میل در جنگ شرکت کردند.

  • We teach students how to participate effectively in our society.


    ما به دانش آموزان یاد می دهیم که چگونه در جامعه ما مشارکت موثر داشته باشند.

  • He hated the script and began to wonder why he had agreed to participate.


    او از فیلمنامه متنفر بود و شروع به تعجب کرد که چرا موافقت کرده است.

  • She was asked to play at the festival, but refused to participate.


    از او خواسته شد در جشنواره بازی کند، اما از شرکت در آن امتناع کرد.

  • He was trying to get the audience to participate.


    او در تلاش بود تا مخاطبان را به مشارکت برساند.

  • The grant will be shared among the six participating institutions.


    این کمک مالی بین شش موسسه مشارکت کننده تقسیم خواهد شد.

  • The participating artists each contributed an artwork.


    هنرمندان شرکت کننده هر کدام یک اثر هنری ارائه کردند.

  • This treaty will require participating countries to develop appropriate environmental labelling.


    این معاهده کشورهای شرکت کننده را ملزم به ایجاد برچسب زیست محیطی مناسب می کند.

  • She never participates in any of our discussions, does she?


    او هرگز در هیچ یک از بحث های ما شرکت نمی کند، اینطور نیست؟


  • معلم سعی می کند همه را در بحث کلاسی شرکت دهد.

  • Participation in the program was voluntary.


    شرکت در برنامه داوطلبانه بود.

  • Participatory sports are becoming more popular.


    ورزش های مشارکتی محبوبیت بیشتری پیدا می کنند.

  • All staff are encouraged to participate in the project.


    از کلیه کارکنان جهت مشارکت در پروژه دعوت می شود.

  • Several hotels are participating in the program.


    چندین هتل در این برنامه شرکت می کنند.

  • All our employees participate in profits, when there are any.


    همه کارکنان ما در صورت وجود سود در سود شرکت می کنند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • boycott


    تحریم کردن


  • مسدود کردن

  • forgo


    چشم پوشی

  • forsake


    رها کردن


  • متوقف کردن

  • hinder


    مانع شود

  • impede


    مانع

  • obstruct


    جلوگیری کردن


  • پرهیز از

  • abstain from


    خودداری از

  • refrain from


    انصراف از

  • opt out of


    عبور کردن


  • شرکت نکن


  • گذشت


  • صدمه


لغت پیشنهادی

intense

لغت پیشنهادی

dives

لغت پیشنهادی

awkward