implement
implement - پیاده سازی
verb - فعل
UK :
US :
اقداماتی انجام دهید یا تغییراتی را ایجاد کنید که به طور رسمی تصمیم گرفته اید باید اتفاق بیفتد
یک ابزار، به ویژه ابزاری که برای کارهای فیزیکی در فضای باز استفاده می شود
برای شروع استفاده از یک طرح یا سیستم
ابزاری که با حرکت با دست یا با کشیدن روی سطح کار می کند
برای عملیاتی کردن یک طرح یا سیستم
ابزار یا سایر تجهیزات برای انجام کار
تا یک برنامه عملی شود
برای شروع به استفاده از یک سیستم جدید
با این حال، اکنون پیاده سازی کارایی آسان تر است.
اقدامات کاهش هزینه ها در اکثر بیمارستان ها اجرا شده است.
تعداد بسیار کمی از احزاب در دولت خواهان اجرای اصلاحات سیاسی عمده هستند.
She is expected to implement measures to address the popular grievances that have helped to fuel the mutiny.
انتظار می رود که او اقداماتی را برای رسیدگی به نارضایتی های مردمی که به تشدید شورش کمک کرده است، اجرا کند.
اما در عمل، اکثر این سازمان ها تنها بخشی از رویکرد دمینگ را اجرا می کنند.
ما به یک استراتژی نیاز داریم که بتوان آن را به سرعت اجرا کرد.
یک تیم بین المللی برای اجرای توصیه های اخیر سازمان ملل تشکیل شده است.
او اکنون باید در نبرد با وزارت خزانه داری برای تامین بودجه پیروز شود تا شوراها بتوانند این طرح را اجرا کنند.
اما تعیین خط مشی ها در قوانین ضروری است. سیاست ها خودشان اجرا نمی شوند.
TECها و LECها از نزدیک در توسعه و اجرای این ابتکار جدید مشارکت خواهند داشت.
برای اجرای تغییرات/تصمیمات/سیاست ها/اصلاحات
برنامه کاری جدید برای جوانان اجرا خواهد شد.
این یک سیستم ساده و به راحتی قابل پیاده سازی است.
اجرای این تصمیم سخت بود.
اجرای این تصمیم دشوار خواهد بود.
The government failed to implement the plan.
دولت نتوانست این طرح را اجرا کند.
تغییرات پیشنهادی هرگز عملاً اجرا نشدند.
این اصلاحات اکنون به طور گسترده در مدارس اجرا شده است.
ما در حال پیاده سازی یک سیستم جدید کنترل سهام هستیم.
تغییرات در نظام سلامت کشور از سال آینده اجرایی می شود.
garden/household/agricultural implements
باغ / لوازم خانگی / کشاورزی
مغازه داران قرار نیست به کودکان چاقو و سایر وسایل تیز بفروشند.
کنگره از تصویب لایحه ای برای اجرای اصلاحات مالیاتی خودداری کرد.
آنها کارگران خود را در توسعه و اجرای برنامه جدید مشارکت داده اند.
farm implements
ادوات کشاورزی
این شرکت طرح جبرانی جدیدی را برای نیروی فروش خود اجرا کرده است.
برای اجرای یک تغییر/برنامه/توصیه
The purchased package or the new IT infrastructure is implemented by specialists in that technology.
بسته خریداری شده یا زیرساخت جدید فناوری اطلاعات توسط متخصصان آن فناوری پیاده سازی می شود.
ابزار
utensil
وسایل آشپزی
دستگاه
تدبیر
apparatus
تجهیزات
contrivance
ساخت و ساز
عامل
gadget
دستگاه صرفه جویی در کار
contraption
Gizmo
appliance
سازوکار
دنده
ویجت
labour-saving device
برخورد با
gizmo
حیله
دوهکی
دوداد
widget
چیزماباب
tackle
لوازم جانبی
gimmick
whatchamacallit
doohickey
چیزماجیگ
doodad
کیت
thingamabob
کمک
paraphernalia
سخت افزار
whatchamacallit
اختراع
thingamajig
این چیست
kit
hardware
invention
accessory
whatsit
جلوگیری کردن
hinder
مانع شود
تاخیر انداختن
متوقف کردن
halt
مکث
impede
مانع
cease
دست کشیدن
hamper
خنثی کردن
مسدود کردن
thwart
جلوگیر کردن
قطع کردن
forestall
فویل
interrupt
ممنوع کرده است
foil
مهار کند
obstruct
رهگیری
prohibit
سرکوب کردن
inhibit
حد
intercept
واژگون شدن
repress
لغو
لغو کردن
لغو کند
overturn
باطل کردن
repeal
باطل
abrogate
وتو
abolish
invalidate
nullify
annul
cancel
rescind
veto