very
very - خیلی
adverb - قید
UK :
US :
برای تأکید بر یک صفت، قید یا عبارت استفاده می شود
با صفت ها برای گفتن اینکه کیفیت چیزی بسیار قابل توجه یا معمولی است استفاده می شود
برای تأکید بر اینکه دقیقاً در مورد یک چیز یا شخص خاص صحبت می کنید استفاده می شود
(برای تأکید بر یک صفت یا قید استفاده می شود) تا حد زیادی یا بسیار
برای افزودن نیرو به یک صفت فوق العاده یا به صفت های خود یا همان استفاده می شود.
(برای تأکید بر یک اسم استفاده می شود) دقیق یا خاص
برای توصیف یا تأکید بر دورترین نقطه چیزی استفاده می شود
فیلم خوبی بود؟ بله بسیار.
کارتر به بهترین مدارس رفت.
من این را به وضوح زیر ادب شما می بینم.
بیرون خیلی سرده
خانه شما با آن چیزی که من تصور می کردم بسیار متفاوت است.
سید خیلی راحت خجالت می کشد.
Sid gets embarrassed very easily.
خوان رقصنده بسیار خوبی است.
این جلسه بسیار مهم است، پس به موقع باشید.
من احمق نبودم، اما خیلی تنبل بودم.
واضح است که این هم با یک دوره حدود یک روزه و هم با یک دوره بسیار طولانی سازگار است.
درختان زیتون به ویژه ممکن است تجسم الهه باشند، زیرا مدت زیادی عمر می کنند.
اینها کارهای بسیار زیادی در سمت راست مغز هستند که هم ناحیه جداری خلفی و هم ناحیه ای از لوب فرونتال را شامل می شود.
These are very much right-brain tasks, involving both that posterior parietal area and a region of frontal lobe.
فقط افراد بسیار قدیمی آلبرت پورتر را به یاد داشتند و بینایی آنها بهتر از حافظه آنها نبود.
Only the very old people remembered Albert Porter, and their eyesight was no better than their memory.
او فردی بسیار فیزیکی بود و به یاد دارم که در کودکی روی سینه اش دراز کشیده بود.
سفیر بیانیه کوتاهی داد و گفت که مذاکرات بسیار سازنده بوده است.
همه چیز خیلی سریع اتفاق می افتاد و من همه آن را به خاطر ندارم.
این احتمال وجود دارد که دو فروشگاه بسته شوند.
دو برادر در همان روز فوت کردند.
وقتی دبیرستان بودم همیشه خیلی لاغر بودم.
در طول مدتی که با هم کار می کردیم با او خیلی خوب آشنا شدم.
افراد بسیار کمی این را می دانند.
در حال حاضر اطلاعات بسیار کمی از این حادثه داریم.
خیلی ممنون.
من خیلی (= اصلا) تحت تأثیر قرار نگرفتم.
خیلی خیلی خیلی ممنونم
همه چیز می توانست بسیار متفاوت باشد.
Australia has a very good reputation for producing high-quality grain.
استرالیا شهرت بسیار خوبی برای تولید غلات با کیفیت بالا دارد.
این بخش بسیار مهمی از بازاریابی ما است.
خیلی کوچک
خیلی سریع
«دوست داری؟» «آره، دوست دارم. خیلی زیاد.'
«آیا همان چیزی است که انتظارش را داشتی؟» «اوه بله، خیلی همینطور است.»
بچه های من هنوز خیلی کوچک هستند.
‘Are you busy?’ ‘Not very.’
«مشغول هستی؟» «خیلی نه.»
ساختمان جدید بسیار مورد تحسین قرار گرفته است.
very hard/difficult
خیلی سخت/سخت
very popular/happy/successful
بسیار محبوب/خوشحال/موفق
این نتایج بسیار نگران کننده است.
واضح است که ما از نتیجه بسیار راضی بودیم.
به نظر من تماشای فیلم بسیار ناراحت کننده است.
آنها بهترین کیفیت را می خواستند.
حداکثر تا ساعت شش آنجا باشید.
بالاخره او ماشین خودش را داشت (= متعلق به او و هیچ کس دیگری).
این بدترین زمان برای تلاش برای فروش خانه است.
ماریو هم همین را گفت.
I am very hungry.
من خیلی گرسنه ام.
از دریافت نامه شما بسیار خوشحال شدم.
خیلی خوب بازی کردی
من بسیار می ترسم که پسر شما در این جنایت دست داشته باشد.
کمک شما بسیار قدردانی شد.
او بسیار مورد علاقه همه بود.
awfully
به طرز وحشتناکی
decidedly
به طور قطعی
extraordinarily
فوق العاده
به ویژه
considerably
بطور قابل توجهی
exceedingly
به شدت
excessively
بیش از حد
بطور باور نکردنی
incredibly
قابل ملاحظه ای
noticeably
نسبتا
واقعا
قابل توجه
remarkably
به طور جدی
به طور قابل ملاحظه
براستی
به وفور
abundantly
به طرز شگفت آور
astonishingly
خیلی بد و ناخوشایند
به طور برجسته
eminently
استثنایی
exceptionally
اضافی
بی اندازه
inordinately
بسیار
بطور قابل ملاحظه ای
substantially
غیرعادی
tremendously
به طور قابل ملاحظه ای
unusually
وقاحتا
appreciably
واقعی
obscenely
overly
inappreciably
به طور غیر قابل تقدیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه ای
negligibly
بطور ناچیز
nominally
به صورت اسمی
imperceptibly
به طور نامحسوس
insignificantly
به طور ناچیز
بسیار
hardly noticeable
به سختی قابل توجه است
marginally
در حاشیه
minimally
حداقل
تاحدی
به نوعی
نه به خصوص
اندکی
scarcely
به ندرت
مقدار کمی
moderately
نسبتا
به سختی
به طور نسبی
کمی
فقط
کمرنگ
به آرامی
faintly
باریک
lightly
منصفانه
narrowly
معمولا
به صورت ملایم
commonly
نوع
scantily
mildly