aeroplane

base info - اطلاعات اولیه

aeroplane - هواپیما

noun - اسم

/ˈerəpleɪn/

UK :

/ˈeərəpleɪn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aeroplane] در گوگل
description - توضیح
  • a flying vehicle with wings and at least one engine


    وسیله نقلیه پرنده با بال و حداقل یک موتور

  • a vehicle designed for air travel that has wings and one or more engines


    وسیله نقلیه ای که برای سفرهای هوایی طراحی شده است که دارای بال و یک یا چند موتور است

  • airplane


    هواپیما


  • آ سطح

  • He loped up the street in zigzags, swooping and making aeroplane noises.


    او خیابان را با حالت زیگزاگ بالا می‌رفت و می‌پیچید و صدای هواپیما می‌داد.

  • She recalled no aeroplanes flying over the heath.


    او به یاد می آورد که هیچ هواپیمایی بر فراز هیت پرواز نمی کرد.

  • The remainder will replace older aeroplanes.


    باقیمانده جایگزین هواپیماهای قدیمی خواهد شد.

  • One of the officers showed me into the aeroplane and himself sat down in the pilot's seat.


    یکی از افسران مرا به داخل هواپیما نشان داد و خودش روی صندلی خلبان نشست.

  • Entebbe is where you came on the aeroplane.


    Entebbe جایی است که با هواپیما آمدید.

  • It started on the aeroplane on the way out.


    در هنگام خروج از هواپیما شروع شد.

  • The aeroplane fell apart when it hit the ground.


    هواپیما هنگام برخورد با زمین از هم پاشید.

example - مثال
  • aeroplanes flying overhead


    هواپیماهایی که بالای سرشان پرواز می کنند

  • The aeroplane was carrying 350 people.


    این هواپیما 350 سرنشین داشت.

  • I've never flown in an aeroplane.


    من هرگز با هواپیما پرواز نکرده ام.

  • The president was never on the aeroplane at all.


    رئیس جمهور هرگز در هواپیما نبود.

  • She has her own private aeroplane.


    او هواپیمای شخصی خود را دارد.

synonyms - مترادف
  • airplaneUS


    هواپیمای آمریکا


  • سطح


  • هواپیما

  • jet


    جت

  • airliner


    هواپیمای مسافربری

  • kite


    بادبادک

  • flying machine


    ماشین پرنده

  • airship


    کشتی هوایی

  • airbus


    ایرباس


  • مهارت


  • زپلین

  • zeppelin


    جامبو جت

  • jumbo jet


    بال زدن

  • blimp


    بالن

  • dirigible


    جت مسافربری


  • خردکن

  • chopper


    بالگرد


  • بشقاب پرنده

  • UFO


    توربو

  • jetliner


    مافوق صوت

  • turbo


    هواپیمای جت

  • supersonic


    حمل و نقل مافوق صوت

  • flying saucer


    بالون هوای گرم


  • بالون

  • supersonic transport


    بالون رگبار

  • hot-air balloon


    گوساژ

  • balloon


    اویون

  • barrage balloon


  • Gossage


  • avion


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

abolished

لغت پیشنهادی

expert

لغت پیشنهادی

whereabouts