engine
engine - موتور
noun - اسم
UK :
US :
بخشی از وسیله نقلیه که برای حرکت دادن آن نیرو تولید می کند
وسیله نقلیه ای که قطار راه آهن را می کشد
چیزی قدرتمند که باعث تغییرات بزرگ در جامعه می شود
ماشینی که از انرژی سوخت مایع یا بخار برای تولید حرکت استفاده می کند
بخشی از قطار راه آهن که آن را به امتداد می کشد
چیزی که قدرت، اغلب قدرت اقتصادی را برای چیزهای دیگر فراهم می کند
ماشینی که از انرژی سوخت یا بخار برای ایجاد حرکت استفاده می کند
An engine (also (also locomotive)) is a separate part of a train that pulls the other parts of the train.
موتور (همچنین (همچنین لوکوموتیو)) بخش جداگانه ای از قطار است که سایر قسمت های قطار را می کشد.
ماشینی که از انرژی برای تولید حرکت استفاده می کند
چیزی که باعث می شود چیزی اتفاق بیفتد یا به شدت بر آن تأثیر می گذارد
یک برنامه کامپیوتری که وظیفه خاصی را انجام می دهد
The construction equipment giant has been a customer since the early Seventies, and has taken delivery of 150,000 engines to date.
این غول تجهیزات ساختمانی از اوایل دهه هفتاد مشتری بوده است و تا به امروز 150000 موتور را تحویل گرفته است.
برخی از موتورهای موتور سیکلت چند سیلندر آنها دارای پیستون کمی بزرگتر از انگشتان هستند.
SVT فقط با موتور شش سیلندر در دسترس است.
یک موتور دیزل
من دوست دارم همان دکل را با موتور دیزل توربوشارژ تست کنم.
For next year the company will offer three cars with turbocharged diesel engines in the United States.
برای سال آینده، این شرکت سه خودرو با موتورهای دیزل توربوشارژ را در ایالات متحده عرضه خواهد کرد.
موتور استنتاج عمومی است و تدارکات یک مشاوره را انجام می دهد.
یک موتور جت
برخی از ساکنان می ترسند که این محصولات باعث جذب پرندگانی شود که ممکن است در موتورهای جت مکیده شوند.
یک موتور پیستونی بلافاصله به قدرت واکنش نشان می دهد، درست مانند یک ماشین.
موتور خودرو به دلیل افزایش سرعت در بزرگراه ها پر سر و صدا است.
استارت را فشار دادم و اولین بار موتور گیر کرد.
در ابتدا موتور برای پدر غمگین و مشغله من روشن نشد.
موتور را با حرکتی تند و منزجرانه روشن کرد.
هر بار که می خواهم موتور را روشن کنم، صدای تق تق عجیبی به گوش می رسد.
او ماشین را در درایو رها کرد و موتور هنوز روشن بود.
یک موتور دیزل / بنزین
سوار ماشین شدم و موتور را روشن کردم.
ماشین من باید یک موتور جدید داشته باشد.
موتور با دیزل کار می کند.
موتور آن هم با بنزین و هم برق کار می کند.
این هواپیما دچار نقص فاجعهبار موتور شد.
Their helicopter had developed engine trouble.
هلیکوپتر آنها دچار مشکل موتور شده بود.
کشاورزی موتور اصلی رشد در اکثر کشورهای در حال توسعه است.
روزنامه های بزرگ به عنوان موتوری برای تغییرات مثبت عمل می کنند.
تجارت موتور اصلی تولید ثروت برای کل جامعه است.
او موتور این پیروزی بود.
a twin-engined speedboat
یک قایق تندرو دو موتوره
از زیر چند درخت بلند شد و موتور را برید.
تیک تاک موتور را ادامه دادم.
استارت را فشار دادم و اولین بار موتور گیر کرد.
او پشت چراغ راهنمایی نشست و موتور را روشن کرد.
او با موتور روشن منتظر ماند تا او کاغذی بخرد.
موتور درست بیرون ایستگاه خراب شد.
موتور سرفه کرد و مرد.
موتور با بنزین بدون سرب کار می کند.
موتور تازه داشت بالا میومد.
موتور در حال حاضر روی هر چهار سیلندر روشن است.
مدل جدید به موتور قدرتمندتری مجهز شده است.
موتور هواپیما در حالی که برای برخاستن آماده می شد غرش کرد.
موتور موشک مشتعل می شود.
این مدل دارای موتور 1.8 لیتری بنزینی است.
آیا ماشین شما موتور دیزلی یا بنزینی دارد؟
شما به روغن بیشتری در موتور نیاز دارید.
یک موتور 580 اسب بخاری
یک هواپیمای بزرگ با دو موتور
به نظر می رسد که ما یک نقطه مشکل موتور داریم.
موتور
دستگاه
dynamo
دینام
generator
ژنراتور
سازوکار
transformer
تبدیل کننده
turbine
توربین
راندن
gears
چرخ دنده ها
piston
پیستون
cylinder
سیلندر
دنده
منبع انرژی
زیر کاپوت چیه
موتور الکتریکی
موتور احتراق داخلی
قطار برق
apparatus
سیستم
تجهیزات
اجزاء
machinery
سخت افزار
components
مکانیک
hardware
ابزارآلات
mechanics
ساخت و ساز
gadgetry
قطعات متحرک
contraption
موتور بنزینی
moving parts
موتور دیزل
gasoline engine
ژنراتور الکتریکی
petrol engine
diesel engine
electric generator
پایان