helicopter

base info - اطلاعات اولیه

helicopter - بالگرد

noun - اسم

/ˈhelɪkɑːptər/

UK :

/ˈhelɪkɒptə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [helicopter] در گوگل
description - توضیح

  • نوعی هواپیما با تیغه های فلزی بزرگ در بالا که خیلی سریع به دور خود می چرخد ​​تا پرواز کند


  • نوعی هواپیمای بدون بال که دارای یک یا دو مجموعه پره‌های بزرگ است که با سرعت بسیار بالایی در بالا می‌چرخند. می تواند به صورت عمودی فرود آید و بلند شود و می تواند در یک مکان در هوا بماند


  • نوعی هواپیما بدون بال اما با تیغه های بزرگ که در بالا می چرخند

  • a type of aircraft without wings, that has long flat parts on top that go round very fast. Helicopters take off and land vertically.


    یک نوع هواپیمای بدون بال، که دارای قسمت‌های مسطح بلند در بالای آن است که بسیار سریع می‌چرخد. هلیکوپترها به صورت عمودی بلند می شوند و فرود می آیند.

  • On the glistening horizon two black dots appeared, separated, and became helicopters roaring low overhead and scattering the distracted fowl.


    در افق درخشان دو نقطه سیاه ظاهر شدند، از هم جدا شدند و تبدیل به هلیکوپترهایی شدند که در ارتفاع پایین غرش می کردند و پرندگان پریشان را پراکنده می کردند.

  • As they came back Robert's helicopter came into view.


    وقتی برگشتند، هلیکوپتر رابرت نمایان شد.

  • The shock of the explosion rocked the helicopter.


    شوک انفجار هلیکوپتر را تکان داد.

  • But the front of the vehicle caught the undercarriage and sent the helicopter shuddering sideways.


    اما جلوی وسیله نقلیه زیرشاخه را گرفت و هلیکوپتر را به طرفین لرزاند.

  • With the helicopter hovering overhead, he drove for the peak of the leading wave but then backed off.


    در حالی که هلیکوپتر بالای سرش معلق بود، به سمت اوج موج پیشرو حرکت کرد، اما پس از آن عقب نشینی کرد.

  • Commanders naturally depended greatly on their helicopters.


    فرماندهان طبیعتاً وابستگی زیادی به هلیکوپترهای خود داشتند.

  • And those helicopters have many residents worried.


    و این هلیکوپترها بسیاری از ساکنان را نگران کرده است.

  • Two helicopters and several Coast Guard boats searched until midnight without finding anything.


    دو هلیکوپتر و چندین قایق گارد ساحلی تا نیمه شب بدون یافتن چیزی به جستجو پرداختند.

example - مثال
  • a police/rescue helicopter


    هلیکوپتر پلیس/امداد و نجات


  • یک هلیکوپتر تهاجمی

  • He was rushed to the hospital by helicopter.


    او با هلیکوپتر به بیمارستان منتقل شد.


  • یک خلبان هلیکوپتر

  • a helicopter gunship


    یک فروند هلیکوپتر

  • An air ambulance helicopter came to the rescue.


    یک هلیکوپتر آمبولانس هوایی به کمک آمد.

  • He flew helicopters during the Gulf War.


    او در طول جنگ خلیج فارس با هلیکوپتر پرواز می کرد.

  • Helicopters buzzed overhead.


    هلیکوپترها بالای سرشان وزوز کردند.

  • We're going to take a helicopter tour of the island.


    قصد داریم با هلیکوپتر تور جزیره داشته باشیم.

  • The injured were ferried to hospital by helicopter.


    مجروحان با بالگرد به بیمارستان منتقل شدند.

synonyms - مترادف
  • copter


    هلی کوپتر

  • helo


    سلام

  • chopper


    خردکن

  • whirlybird


    گرداب

  • eggbeater


    همزن

  • autogiro


    خودکار

  • rotary-wing aircraft


    هواپیمای بال چرخشی

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

ammonite

لغت پیشنهادی

bronzer

لغت پیشنهادی

attractively