horizon
horizon - افق
noun - اسم
UK :
US :
خطی در دورترین نقطه ای که می توانید ببینید، جایی که به نظر می رسد آسمان زمین یا دریا را لمس می کند
جایی در دوردست که به نظر می رسد زمین و آسمان به هم می رسند
افق یک فرد حد ایده ها، دانش و تجربه آن شخص است
سه اشغال غار حدود 100000 سال با ده افق فرهنگی متمایز را در بر می گرفت.
Like millions of other women around the world she has learned that work outside the home has expanded her horizons.
مانند میلیون ها زن دیگر در سراسر جهان، او آموخته است که کار بیرون از خانه، افق دید او را گسترش داده است.
His vision was riveted to one vanishing point on a particular horizon and that was the story of avant-garde art.
دید او به یک نقطه ناپدید در یک افق خاص گره خورده بود، و آن داستان هنر آوانگارد بود.
یک صفحه آبی افق را مسدود می کند.
قلب آنها ممکن است سنگین باشد، اما درخششی در افق وجود دارد، خورشید جدیدی طلوع می کند.
The fliers knew there was a spoiler on the horizon knew that delay might open a window of opportunity for others.
پروازکنندگان می دانستند که خرابکاری در افق وجود دارد، می دانستند که تاخیر ممکن است دریچه ای از فرصت را برای دیگران باز کند.
یک ساعت و یک لکه زرد در افق به کوچکی یک شته بود.
به دلیل شعاع کوچک بدن، فقط چند کیلومتر، افق به طرز عجیبی نزدیک خواهد بود.
خورشید در زیر افق فرو رفت.
یک کشتی در افق ظاهر شد.
او می خواست برای گسترش افق دید خود سفر کند.
این شرکت اکنون به افق های جدیدی نیاز دارد.
مشکلی در افق ظاهر می شود.
خورشید کم رنگ را تماشا کردم که از افق بالا می رفت.
زمین در آن سوی افق هنوز دور از چشم بود.
کاپیتان افق را برای هر نشانه ای از کشتی های دیگر اسکن کرد.
ماه از افق طلوع می کرد.
دریا تا افق دور امتداد داشت.
خورشید به سرعت در زیر افق غربی فرو میرفت.
آنها از امکانات فراتر از افق محدود خود آگاه شده بودند.
افق دید آنها محدود به رویدادهای درون جامعه شهر بود.
اولین سفر من به تئاتر، افق های فرهنگی مرا گسترش داد.
امید است که این دوره افق های جدیدی را برای دانشجویان باز کند.
افق دید او فراتر از بازی بعدی اش نبود.
سفرهای او به آسیا افق های فرهنگی او را گسترش داده است.
ماه به آرامی از افق بالا رفت.
میتوانستیم ردیفی از شترها را ببینیم که در افق شکل گرفته بودند.
افق را با غروب خورشید تماشا کردیم.
گذراندن سال جوانی در خارج از کشور، افق های او را گسترده تر کرده است.
skyline
خط افق
vista
چشم انداز
فاصله
skysill
طاقچه آسمانی
vanishing point
نقطه ناپدید شدن
طرح کلی
outline
زمینه
constraint
محدودیت
مفرط
imprisonment
زندان
incarceration
حبس
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
restraint
بخش