moon

base info - اطلاعات اولیه

moon - ماه

noun - اسم

/muːn/

UK :

/muːn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [moon] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • سطح ماه


  • اولین انسانی که روی ماه قدم گذاشت

  • a moon landing


    یک فرود در ماه

  • a crescent moon


    یک هلال ماه

  • There's no moon tonight (= no moon can be seen).


    امشب ماه نیست (= ماه دیده نمی شود).

  • By the light of the moon I could just make out shapes and outlines.


    با نور ماه فقط می‌توانستم اشکال و خطوط کلی را تشخیص دهم.

  • How many moons does Jupiter have?


    مشتری چند قمر دارد؟

  • Wanting a decent job and a home is hardly asking for the moon.


    خواستن یک شغل مناسب و خانه به سختی درخواست ماه است.

  • All that happened many moons ago.


    تمام اتفاقاتی که در ماه های زیادی پیش افتاد.

  • They’re over the moon about their trip to Japan.


    آنها در مورد سفر خود به ژاپن بر روی ماه هستند.

  • Politicians promise the earth before an election but things are different afterwards.


    سیاستمداران قبل از انتخابات به زمین قول می دهند، اما بعد از آن اوضاع فرق می کند.

  • Politicians promise the moon before an election but things are different afterwards.


    سیاستمداران قبل از انتخابات قول ماه را می دهند، اما بعد از آن اوضاع فرق می کند.

  • He made a promise to put a man on the moon.


    او قول داد که مردی را روی ماه بگذارد.

  • During the eclipse, the moon passed between the sun and the Earth.


    در طول ماه گرفتگی، ماه از بین خورشید و زمین عبور کرد.


  • آژانس می خواهد یک پایگاه دائمی در ماه ایجاد کند.

  • an astronaut who was killed during the first moon mission


    فضانوردی که در اولین ماموریت ماه کشته شد

  • The calendar gives you sunset times as well as moon phases.


    تقویم زمان غروب خورشید و همچنین مراحل ماه را به شما می دهد.

  • The moon had almost set and the night was now dark.


    ماه تقریباً غروب کرده بود و شب تاریک بود.

  • They had to work by the light of the moon.


    آنها باید با نور ماه کار می کردند.

  • A large black cloud covered the moon.


    ابر سیاه بزرگی ماه را پوشانده بود.

  • The moon reflected perfectly off the surface of the water.


    ماه کاملاً از سطح آب منعکس شد.

  • The moon cast its soft glow on the earth below.


    ماه درخشش ملایم خود را بر زمین پایین می‌افکند.

  • The probe landed on Saturn's largest moon.


    کاوشگر بر روی بزرگترین قمر زحل فرود آمد.

  • Galileo discovered the moons of Jupiter.


    گالیله قمرهای مشتری را کشف کرد.

  • Saturn's icy moons


    قمرهای یخی زحل

  • What time does the moon rise/set (= appear/disappear in the sky)?


    ماه چه زمانی طلوع/غروب می کند (= در آسمان ظاهر می شود/ ناپدید می شود)؟

  • There's no moon (= you cannot see the moon) tonight.


    امشب ماه نیست (= نمی توانی ماه را ببینی).

  • a crescent/full/new moon


    یک هلال / کامل / ماه نو

  • Jupiter has at least 16 moons.


    مشتری حداقل 16 قمر دارد.

  • Two male juveniles were arrested and charged with indecent exposure after they mooned a police officer.


    دو نوجوان مرد پس از اینکه یک افسر پلیس را به قتل رساندند، دستگیر و به رفتار ناشایست متهم شدند.


  • ماه کامل

synonyms - مترادف

  • ماهواره

  • planetoid


    سیاره ای


  • ماهواره طبیعی

  • celestial body


    جسم آسمانی

  • heavenly body


    بدن آسمانی

  • orb of night


    گوی شب

  • crescent


    هلال


  • ماه کامل

  • half-moon


    نیمه ماه

  • quarter-moon


    ربع ماه


  • ماه نو


  • ماه پیر

  • asteroid


    سیارک

  • secondary planet


    سیاره ثانویه


  • سیاره کوچک

antonyms - متضاد
  • abhor


    بیزاری

  • despise


    خوار شمردن

  • dislike


    دوست نداشتن


  • نفرت


  • رشد


  • تقویت

  • compliment


    تعریف و تمجید


  • لطفا


  • بالا آمدن

  • praise


    ستایش


  • خوشحال باش

  • be elated


    خوشحال شدن

لغت پیشنهادی

unusual

لغت پیشنهادی

bridling

لغت پیشنهادی

boeing