background

base info - اطلاعات اولیه

background - زمینه

noun - اسم

/ˈbækɡraʊnd/

UK :

/ˈbækɡraʊnd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [background] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • backdrop


    پس زمینه


  • تنظیمات

  • backcloth


    پشتی


  • صحنه

  • surrounding


    اطراف


  • چارچوب

  • set


    تنظیم

  • surroundings


    محیط اطراف

  • locale


    محل


  • احاطه


  • محیط


  • وضعیت

  • milieu


    متن نوشته


  • شرایط

  • conditions


    جو


  • اقلیم

  • environs


    موقعیت


  • متوسط

  • circumstances


    بافت


  • Mise en صحنه

  • ambience


    را احاطه می کند

  • ambient


    زمین

  • clime


    چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح

  • contexture


    زیستگاه

  • mise en scene


    چشم انداز

  • surrounds


  • terrain






antonyms - متضاد

  • موضوع


  • هدف - شی

  • focal point


    نقطه کانونی

لغت پیشنهادی

handy

لغت پیشنهادی

object

لغت پیشنهادی

infection