habitat

base info - اطلاعات اولیه

habitat - زیستگاه

noun - اسم

/ˈhæbɪtæt/

UK :

/ˈhæbɪtæt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [habitat] در گوگل
description - توضیح

  • خانه طبیعی یک گیاه یا حیوان

  • a store that sells furniture and other things for the home. The stores are sometimes inside other larger stores. Habitat products are known for being attractively designed and practical and they are popular especially with middle-class people.


    فروشگاهی که مبلمان و سایر وسایل خانه را می فروشد. فروشگاه ها گاهی در داخل فروشگاه های بزرگتر دیگر هستند. محصولات هابیتات به دلیل طراحی جذاب و کاربردی شناخته شده اند و به ویژه در میان افراد طبقه متوسط ​​محبوب هستند.


  • محیط طبیعی که معمولاً یک حیوان یا گیاه در آن زندگی می کند

  • the natural surroundings in which an animal or plant usually lives


    محیط طبیعی که یک حیوان یا گیاه معمولاً در آن زندگی می کند

  • Ancient habitats such as grasslands, bogs, and wetlands are rapidly disappearing.


    زیستگاه های باستانی مانند علفزارها، باتلاق ها و تالاب ها به سرعت در حال از بین رفتن هستند.

  • Not only have tigers doubled in numbers, but other species and habitats have benefited.


    نه تنها تعداد ببرها دو برابر شده است، بلکه سایر گونه ها و زیستگاه ها نیز از آنها سود برده اند.

  • Some attacked the fact that faster growth has been environmentally unsound, creating excessive carbon emissions and destroying natural habitats.


    برخی به این واقعیت حمله کردند که رشد سریع‌تر از نظر زیست‌محیطی ناسازگار بوده و باعث انتشار بیش از حد کربن و تخریب زیستگاه‌های طبیعی شده است.


  • هر پرنده نگری فقط به یک کتاب محدوده نگاه می کند، به شرح زیستگاه نگاه می کند و شروع به پیاده روی می کند.

  • The school site is located in prime pygmy owl habitat.


    سایت مدرسه در زیستگاه اصلی جغد کوتوله قرار دارد.

  • Unlike our previous habitats, it had personality.


    برخلاف زیستگاه های قبلی ما، شخصیتی داشت.

  • Suburban gardens can provide habitats for many forms of wildlife.


    باغ های حومه شهر می توانند زیستگاه بسیاری از گونه های حیات وحش را فراهم کنند.

  • Our supply of iron is divided up among ten billion space habitats, each carrying one million residents.


    ذخایر آهن ما بین ده میلیارد زیستگاه فضایی تقسیم شده است که هر کدام یک میلیون نفر ساکن هستند.

  • Further building development would threaten valuable badger and red squirrel habitats.


    توسعه بیشتر ساختمان ها زیستگاه های ارزشمند گورکن و سنجاب قرمز را تهدید می کند.

  • Make a resolution to spend more time in the coming year visiting inspiring wild habitats.


    تصمیم بگیرید که در سال آینده زمان بیشتری را صرف بازدید از زیستگاه های وحشی الهام بخش کنید.

example - مثال
  • The panda's natural habitat is the bamboo forest.


    زیستگاه طبیعی پاندا جنگل بامبو است.

  • The marshes provide a rich habitat for water plants.


    باتلاق ها زیستگاهی غنی برای گیاهان آبی فراهم می کنند.


  • تخریب زیستگاه حیات وحش

  • One of our objectives is to restore habitats for native species.


    یکی از اهداف ما بازسازی زیستگاه برای گونه های بومی است.

  • Peat bogs are one of Europe's most threatened habitats.


    باتلاق های ذغال سنگ نارس یکی از در معرض خطرترین زیستگاه های اروپا هستند.

  • The bird's preferred habitat is grassy prairie.


    زیستگاه مورد علاقه این پرنده دشت علفی است.

  • The greatest danger to tigers now is through loss of habitat.


    در حال حاضر بزرگترین خطر برای ببرها از دست دادن زیستگاه است.

  • The moorland is an important habitat for many rare bird species.


    تالاب زیستگاه مهمی برای بسیاری از گونه های پرندگان کمیاب است.

  • an agreement that preserved 2 500 acres of prime bear habitat


    توافقی که 2 500 هکتار از زیستگاه خرس های اصلی را حفظ کرد

  • the animals and plants in this woodland habitat


    حیوانات و گیاهان در این زیستگاه جنگلی

  • With so many areas of woodland being cut down a lot of wildlife is losing its natural habitat.


    با قطع شدن بسیاری از مناطق جنگلی، بسیاری از حیات وحش زیستگاه طبیعی خود را از دست می دهند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • unnatural surroundings


    محیط غیر طبیعی

  • alien environment


    محیط بیگانه

  • alien terrain


    زمین بیگانه


  • محیط خارجی

  • anti-biome


    ضد بیوم

  • foreign terrain


    زمین خارجی

لغت پیشنهادی

compensation

لغت پیشنهادی

tenure

لغت پیشنهادی

aeon