corrective
corrective - اصلاحی
adjective - صفت
UK :
US :
تصحیح
صحت
اصلاحی
غلط
به درستی
نادرست
قصد دارد چیزی را دوباره درست یا بهتر کند
چیزی که برای اصلاح یک خطا یا اشتباه است
در نظر گرفته شده برای بهبود وضعیت
برای اشاره به چیزی استفاده می شود که برای درمان یک وضعیت پزشکی در نظر گرفته شده است
چیزی که وضعیت را بهبود می بخشد
قصد دارد چیزی را بهبود بخشد یا آن را درست کند
چیزی که چیز دیگری را بهبود می بخشد
قصد بهبود چیزی
Putting things right of course is integral to quality improvement and this is where the corrective action teams come in.
البته، درست کردن کارها برای بهبود کیفیت ضروری است و این جایی است که تیم های اقدام اصلاحی وارد عمل می شوند.
Monitoring the time and budget of each chunk allows us to identify problems and take corrective action.
نظارت بر زمان و بودجه هر بخش به ما امکان می دهد مشکلات را شناسایی کرده و اقدامات اصلاحی انجام دهیم.
The report he submitted to his superiors accurately reflected the poor state of Volunteer morale and the need for immediate corrective action.
گزارشی که او به مافوق خود ارائه کرد، وضعیت بد روحیه داوطلب و نیاز به اقدام اصلاحی فوری را به درستی منعکس می کرد.
This information could then be used by those controlling the production process to take appropriate corrective action.
سپس این اطلاعات می تواند توسط کسانی که فرآیند تولید را کنترل می کنند برای انجام اقدامات اصلاحی مناسب مورد استفاده قرار گیرد.
بحران های فزاینده مدرنیته با اقدامات اصلاحی از زوایای زیادی مواجه می شود.
This book presents a lens through which to view the emergent corrective efforts so that their coherence might become more clear.
این کتاب دریچه ای را ارائه می دهد که از طریق آن می توان تلاش های اصلاحی اضطراری را مشاهده کرد تا انسجام آنها واضح تر شود.
The development of pub retailing has shown a corrective instinct for seeking to set a purpose built business in the right location.
توسعه خرده فروشی میخانه غریزه اصلاحی را برای جستجوی ایجاد یک تجارت هدفمند در مکان مناسب نشان داده است.
پزشکان برای بازگرداندن بینایی او جراحی اصلاحی انجام دادند.
ما باید اقدامات اصلاحی انجام دهیم تا جلوی زوال این کشور را بگیریم.
corrective measures
اقدامات اصلاحی
corrective surgery/glasses
جراحی اصلاحی/عینک
corrective measures/action
اقدامات / اقدام اصلاحی
corrective surgery
جراحی اصلاحی
این گزارش اروپایی در اینترنت اصلاحی برای دیدگاه های معمول مستقر در ایالات متحده ارائه می دهد.
اقدامات اصلاحی باید بلافاصله انجام شود.
When a problem arises, managers must take swift corrective action to limit the damage it might cause.
هنگامی که مشکلی پیش می آید، مدیران باید اقدامات اصلاحی سریعی را برای محدود کردن آسیب هایی که ممکن است ایجاد کند انجام دهند.
remedial
اصلاحی
reformatory
اصلاح
rectifying
درمان
remedying
مقابله کردن
amendatory
ترمیمی
reformative
بهبود بخش
counteracting
ترمیم کننده
reparative
تسکین دهنده
ameliorative
پادزهر
reparatory
متقابل
palliative
مقوی
antidotal
بهتر شدن
counteractive
در حال بهبود
emendatory
جبرانی
restorative
پیشگیرانه
bettering
حل کردن
improving
جبران کننده
compensatory
تعمیر
preventive
مفید
solving
restitutive
repairing
alleviative
damaging
آسیب رسان
harmful
زیان آور
hurtful
آسیب زا
hurting
صدمه زدن
injurious
دردناک
paining
مضر
detrimental
بی آلایش
insalubrious
ناسالم
unwholesome
سمی
toxic
مخرب
poisonous
منفی
destructive
بد
deleterious
عفونی
nocuous
ویرانگر
disadvantageous
غیر بهداشتی
شیطون
unhealthful
نامطلوب
pernicious
مرگبار
غیر درمانی
infectious
ruinous
unsanitary
unhygienic
insanitary
mischievous
adverse
unhealthy
noxious
lethal
untherapeutic