improvement
improvement - بهبود
noun - اسم
UK :
US :
بهبود یافته
عمل بهبود چیزی یا وضعیت بهبود یافتن
تغییر یا اضافه ای که چیزی را بهبود می بخشد
عمل یا وضعیت بهتر شدن
موقعیتی که چیزی بهتر می شود یا زمانی که شما آن را بهتر می کنید
فرآیند بهتر شدن یا بهتر شدن چیزی
این واقعیت که چیزی بهتر می شود، یا عمل بهتر شدن چیزی
وضعیتی که بهتر از قبل است یا تغییری که وضعیت را بهتر می کند
آیا متوجه پیشرفتی در کار او شده اید؟
These behavioral improvements occur only if the correct location is destroyed, not if the lesion is made nearby.
این بهبودهای رفتاری تنها در صورتی رخ میدهند که محل صحیح از بین برود، نه اگر ضایعه در نزدیکی ایجاد شود.
Three months later the District Court adopted a plan requiring $ 187,450,334 in further capital improvements.
سه ماه بعد، دادگاه منطقه طرحی را تصویب کرد که به 187,450,334 دلار برای بهبود سرمایه بیشتر نیاز داشت.
Continuing improvement in the United States.
ادامه پیشرفت در ایالات متحده
پیشرفت های طراحی در سیستم کامپیوتری کارایی ما را بسیار افزایش داده است.
There's been a great improvement in the team's performance over the last three games.
عملکرد تیم نسبت به سه بازی اخیر پیشرفت زیادی داشته است.
home improvements
بهبود خانه
شوراها همچنین حمایت خود را از بهبودهای پیشنهادی در امکانات باشگاه تنیس ابراز کردند.
Information systems are introducing similar quality improvement programs to link information systems with basic business needs.
سیستم های اطلاعاتی برنامه های بهبود کیفیت مشابهی را برای پیوند دادن سیستم های اطلاعاتی با نیازهای اساسی کسب و کار معرفی می کنند.
به لطف پیشرفت های اخیر در بررسی های ایمنی ما، تصادفات کمتر شده است.
You'll see that there's been a remarkable improvement in recent weeks.
خواهید دید که در هفته های اخیر پیشرفت قابل توجهی داشته است.
می ترسم اگر به زودی پیشرفتی نشان ندهی، تو را برای امتحان وارد نکنیم.
ما مجبور شدیم پول قرض کنیم تا هزینه تمام بهبودهای خانه خود را بپردازیم.
It reviews current practices and offers suggestions for their improvement through the development of affirmative assessment.
این شیوههای فعلی را بررسی میکند و پیشنهادهایی برای بهبود آنها از طریق توسعه ارزیابی مثبت ارائه میدهد.
این پیشرفت در استانداردها را فقط می توان به آموزش زیرزمینی اختصاص داد.
The economy has shown significant improvement over the past 9 months.
اقتصاد در 9 ماه گذشته بهبود قابل توجهی را نشان داده است.
انتظار داریم در سال آینده شاهد بهبود بیشتری باشیم.
ارقام فروش همچنان نشانه هایی از بهبود را نشان می دهد.
زمینه هایی وجود داشت که نیاز به بهبود داشت.
نیاز به بهبود مستمر در عملکرد وجود دارد.
فکر می کنم در هر سازمانی جا برای پیشرفت وجود دارد.
a significant/dramatic improvement
یک بهبود قابل توجه / چشمگیر
a slight/steady improvement
یک بهبود جزئی/پایدار
بهبود قابل توجهی در کیفیت تدریس مشاهده شده است.
کار باید به بهبود کیفیت آب منجر شود.
در این دهه پیشرفت های زیادی در تکنیک های قلب و عروق مشاهده شد.
ما برخی از پیشرفت های مکانیکی در خودرو انجام داده ایم.
این یک پیشرفت عالی نسبت به کارهای قبلی شماست.
The results are certainly an improvement over last year.
نتایج مطمئناً نسبت به سال گذشته بهبود یافته است.
پس از روز دهم درمان هیچ بهبودی مشاهده نشد.
اقتصاد بهبود مستمری را تجربه کرده است.
کار بهسازی خانه ها باعث ایجاد شغل می شود.
The new assessment system could pinpoint areas for improvement within the company.
سیستم ارزیابی جدید می تواند مناطقی را برای بهبود در شرکت مشخص کند.
طرح بهبود جاده پیشنهادی شامل دور زدن چندین روستا است.
ما یک طرح بهبود بلندپروازانه برای ملک داریم.
ما نیاز به بهبود بیشتر داریم.
There have been significant improvements in construction safety in recent years.
در سال های اخیر پیشرفت های قابل توجهی در ایمنی ساخت و ساز صورت گرفته است.
او بهبود مستمری داشت و ظرف 10 روز پس از پذیرش مرخص شد.
در صورت عدم انجام اصلاحات پیشنهادی، حق تعلیق پوشش بیمه ای را داریم.
در طول دوره تولید، چندین پیشرفت در طراحی ایجاد شد.
باشگاه 300000 پوند برای بهبود زمین هزینه خواهد کرد.
این دارو در همه موارد به جز یک مورد بهبود ایجاد کرد.
آخرین ارقام نسبت به نتایج سال گذشته اندکی بهبود یافته است.
کارخانه جدید بهبود زیادی در شرایط کار به ارمغان آورد.
بازیکنان در هفته های اخیر پیشرفت چشمگیری داشته اند.
عمده فروشان از بهبود فروش در سه ماهه سوم خبر دادند.
amelioration
بهبود
rectification
اصلاح
upgrade
ارتقا دهید
amendment
اصلاحیه
breakthrough
پیشرفت
melioration
بهبودی
upswing
صعودی
face-lift
لیفت صورت
rally
تجمع
rectifying
اصلاحات
betterment
رو به بالا
reformation
تجدید نظر
upturn
بچرخ
meliorism
تغییر دادن
revision
تغییر برای بهتر شدن
turnaround
کایزن
ترجیح
احیاء مجدد
kaizen
تغییر
preferment
افزایش
reclamation
تصحیح
modification
تنظیم
alteration
بازسازی انگلستان
enhancement
بازسازی ایالات متحده
correction
ویرایش
refinement
انطباق
remodellingUK
remodelingUS
editing
adaptation
regression
پسرفت
سقوط - فروپاشی
تصادف در
failing
شکست خوردن
flagging
پرچم گذاری
lapse
سپری شدن
lessening
کاهش
sinking
غرق شدن
slowing
کند شدن
deterioration
زوال
setback
عقب گرد
خسارت
کاهش می یابد
نزول کردن
demotion
تنزل رتبه
diminishing
شکست
diminishment
مکث
صدمه
halt
جراحت
harm
ضرر - زیان
عقب نشینی
رکود
متوقف کردن
retreat
توقف
retrogression
تضعیف شدن
stagnation
بدتر شدن
تخریب
stoppage
weakening
worsening