improvement

base info - اطلاعات اولیه

improvement - بهبود

noun - اسم

/ɪmˈpruːvmənt/

UK :

/ɪmˈpruːvmənt/

US :

family - خانواده
improved
بهبود یافته
improve
بهتر کردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [improvement] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • اقتصاد در 9 ماه گذشته بهبود قابل توجهی را نشان داده است.

  • We expect to see further improvement over the coming year.


    انتظار داریم در سال آینده شاهد بهبود بیشتری باشیم.

  • Sales figures continue to show signs of improvement.


    ارقام فروش همچنان نشانه هایی از بهبود را نشان می دهد.

  • There were areas that needed improvement.


    زمینه هایی وجود داشت که نیاز به بهبود داشت.

  • There is a need for continuous improvement in performance.


    نیاز به بهبود مستمر در عملکرد وجود دارد.

  • I think there is room for improvement in any organization.


    فکر می کنم در هر سازمانی جا برای پیشرفت وجود دارد.

  • a significant/dramatic improvement


    یک بهبود قابل توجه / چشمگیر

  • a slight/steady improvement


    یک بهبود جزئی/پایدار

  • There has been a marked improvement in the quality of teaching.


    بهبود قابل توجهی در کیفیت تدریس مشاهده شده است.


  • کار باید به بهبود کیفیت آب منجر شود.

  • The decade saw vast improvements in cardiology techniques.


    در این دهه پیشرفت های زیادی در تکنیک های قلب و عروق مشاهده شد.

  • We have made some mechanical improvements to the car.


    ما برخی از پیشرفت های مکانیکی در خودرو انجام داده ایم.


  • این یک پیشرفت عالی نسبت به کارهای قبلی شماست.

  • The results are certainly an improvement over last year.


    نتایج مطمئناً نسبت به سال گذشته بهبود یافته است.

  • No improvement was found after the tenth day of treatment.


    پس از روز دهم درمان هیچ بهبودی مشاهده نشد.

  • The economy has experienced steady improvement.


    اقتصاد بهبود مستمری را تجربه کرده است.

  • The improvement work to houses will create jobs.


    کار بهسازی خانه ها باعث ایجاد شغل می شود.

  • The new assessment system could pinpoint areas for improvement within the company.


    سیستم ارزیابی جدید می تواند مناطقی را برای بهبود در شرکت مشخص کند.

  • The proposed road improvement scheme involves bypassing several villages.


    طرح بهبود جاده پیشنهادی شامل دور زدن چندین روستا است.

  • We have an ambitious improvement plan for the property.


    ما یک طرح بهبود بلندپروازانه برای ملک داریم.

  • We need to make further improvements.


    ما نیاز به بهبود بیشتر داریم.

  • There have been significant improvements in construction safety in recent years.


    در سال های اخیر پیشرفت های قابل توجهی در ایمنی ساخت و ساز صورت گرفته است.

  • He made a steady improvement and was released within 10 days of admission.


    او بهبود مستمری داشت و ظرف 10 روز پس از پذیرش مرخص شد.

  • If suggested improvements are not carried out we have the right to suspend the insurance cover.


    در صورت عدم انجام اصلاحات پیشنهادی، حق تعلیق پوشش بیمه ای را داریم.

  • Several improvements were made to the design during its production run.


    در طول دوره تولید، چندین پیشرفت در طراحی ایجاد شد.

  • The club will spend £300 000 on ground improvements.


    باشگاه 300000 پوند برای بهبود زمین هزینه خواهد کرد.

  • The drug produced an improvement in all but one case.


    این دارو در همه موارد به جز یک مورد بهبود ایجاد کرد.

  • The latest figures are a slight improvement over last year's results.


    آخرین ارقام نسبت به نتایج سال گذشته اندکی بهبود یافته است.

  • The new factory brought a huge improvement in working conditions.


    کارخانه جدید بهبود زیادی در شرایط کار به ارمغان آورد.

  • The players have shown a marked improvement in recent weeks.


    بازیکنان در هفته های اخیر پیشرفت چشمگیری داشته اند.

  • Wholesalers reported an improvement in sales for the third quarter.


    عمده فروشان از بهبود فروش در سه ماهه سوم خبر دادند.

synonyms - مترادف
  • amelioration


    بهبود

  • rectification


    اصلاح

  • upgrade


    ارتقا دهید

  • amendment


    اصلاحیه

  • breakthrough


    پیشرفت

  • melioration


    بهبودی

  • upswing


    صعودی

  • face-lift


    لیفت صورت

  • rally


    تجمع

  • rectifying


    اصلاحات

  • betterment


    رو به بالا

  • reformation


    تجدید نظر

  • upturn


    بچرخ

  • meliorism


    تغییر دادن

  • revision


    تغییر برای بهتر شدن

  • turnaround


    کایزن


  • ترجیح


  • احیاء مجدد

  • kaizen


    تغییر

  • preferment


    افزایش

  • reclamation


    تصحیح

  • modification


    تنظیم

  • alteration


    بازسازی انگلستان

  • enhancement


    بازسازی ایالات متحده

  • correction


    ویرایش

  • refinement


    انطباق


  • remodellingUK


  • remodelingUS


  • editing


  • adaptation


antonyms - متضاد
  • regression


    پسرفت


  • سقوط - فروپاشی


  • تصادف در

  • failing


    شکست خوردن

  • flagging


    پرچم گذاری

  • lapse


    سپری شدن

  • lessening


    کاهش

  • sinking


    غرق شدن

  • slowing


    کند شدن

  • deterioration


    زوال

  • setback


    عقب گرد


  • خسارت


  • کاهش می یابد


  • نزول کردن

  • demotion


    تنزل رتبه

  • diminishing


    شکست

  • diminishment


    مکث


  • صدمه

  • halt


    جراحت

  • harm


    ضرر - زیان


  • عقب نشینی


  • رکود


  • متوقف کردن

  • retreat


    توقف

  • retrogression


    تضعیف شدن

  • stagnation


    بدتر شدن


  • تخریب

  • stoppage


  • weakening


  • worsening



لغت پیشنهادی

rome

لغت پیشنهادی

buggered

لغت پیشنهادی

monotony