brand new

base info - اطلاعات اولیه

brand new - کاملا نو

N/A - N/A

ˌbrænd ˈnuː

UK :

ˌbrænd ˈnjuː

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brand new] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • او چگونه می تواند برای خودش یک ماشین کاملا نو بخرد؟

  • Her coat looked as if it was brand new.


    کتش انگار نو بود.

  • It’s a brand-new recipe and I’ve never tried it before.


    این یک دستور العمل کاملاً جدید است و من قبلاً آن را امتحان نکرده بودم.

  • brand new businesses


    کسب و کارهای جدید

  • a brand-new car


    یک ماشین کاملا نو

  • The hotels are all brand new.


    هتل ها همگی نو هستند.

synonyms - مترادف

  • جوان

  • new


    جدید


  • تازه

  • immature


    نابالغ


  • اخیر


  • جاری


  • در حال توسعه

  • newest


    جدیدترین

  • undeveloped


    توسعه نیافته

  • latest


    آخرین

  • newborn


    نوزاد تازه متولد شده

  • newfound


    تازه یافته

  • unripe


    نارس

  • brand-new


    کاملا نو

  • in its infancy


    در ابتدایی بودنش

  • in the making


    در حال ساخت

  • new-found


    تازه پیدا شده

  • newly arrived


    تازه وارد

  • brand spanking new


    نام تجاری جدید


  • داغ از روی آتش


  • داغ از مطبوعات

  • just completed


    به تازگی تکمیل شده است

  • just done


    همین الان انجام شده

  • just finished


    فقط به پایان رسید


  • فقط بیرون


  • از اواخر

  • spanking new


    کتک زدن جدید


  • آخر


  • دومی


  • نوین


  • امروزی

antonyms - متضاد
  • old


    قدیمی


  • کهن

  • outdated


    منسوخ شده

  • aged


    سن

  • antediluvian


    ضد غرق شدن

  • antiquated


    تاریخ دار

  • dated


    منقضی شده

  • expired


    قدیمی، کهنه

  • archaic


    منحل شده است

  • defunct


    منقرض شده

  • extinct


    fusty

  • fusty


    عتیقه

  • obsolete


    mediaevalUK

  • outmoded


    قرون وسطی ایالات متحده

  • antique


    منسوخ

  • mediaevalUK


    فرسوده شده

  • medievalUS


    پاس

  • obsolescent


    ماقبل تاریخ

  • outworn


    زنگ زده

  • passé


    جیر جیر

  • prehistoric


    در حال مرگ

  • prehistorical


    نوسنگی

  • rusty


    پاراکرونیست

  • creaky


  • moribund


  • neolithic


  • parachronistic



لغت پیشنهادی

Anancy

لغت پیشنهادی

roof

لغت پیشنهادی

establishments