decade

base info - اطلاعات اولیه

decade - دهه

noun - اسم

/ˈdekeɪd/

UK :

/ˈdekeɪd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [decade] در گوگل
description - توضیح
  • a period of 10 years


    یک دوره 10 ساله

  • a period of ten years, especially a period such as 2010 to 2019


    یک دوره ده ساله، به خصوص دوره ای مانند 2010 تا 2019

  • a period of ten years


    یک دوره ده ساله

  • Decades means a long time


    دهه ها یعنی زمان طولانی

  • I've been at the top in television for a decade you see Blanche.


    می بینید، بلانچ، من یک دهه در اوج تلویزیون بودم.

  • By the end of a decade it requires artificial means of life support.


    تا پایان یک دهه، به وسایل مصنوعی حمایت از زندگی نیاز دارد.

  • In Gwinnett County Ga., a boom that began more than a decade ago continues with no end in sight.


    در شهرستان گوینت، گالیفرنیا، رونقی که بیش از یک دهه پیش آغاز شد، بدون پایانی ادامه دارد.

  • But because of their longevity they are expected to go on damaging the ozone layer for decades.


    اما به دلیل عمر طولانی آنها انتظار می رود که برای چندین دهه به لایه اوزون آسیب بزنند.

  • For decades, townspeople thought his childhood home was a three-story rowhouse near the market square now a porcelain shop.


    برای دهه ها، مردم شهر فکر می کردند خانه کودکی او یک خانه ردیفی سه طبقه در نزدیکی میدان بازار است که اکنون یک مغازه چینی فروشی است.

  • The remaining web of streets was due for redevelopment - the standard solution to housing decay in the last couple of decades.


    شبکه باقی مانده از خیابان ها برای توسعه مجدد - راه حل استاندارد برای پوسیدگی مسکن در چند دهه گذشته - قرار بود.

  • The decade could hardly have ended on a more optimistic note.


    این دهه به سختی می‌توانست با وضعیت خوش‌بینانه‌تری به پایان برسد.

  • Such brilliant slickness kept our eyes trained on him for three decades.


    چنین لطافت درخشانی چشمان ما را به مدت سه دهه به او تعلیم داد.

example - مثال
  • the early decades of the nineteenth century


    دهه های اولیه قرن نوزدهم

  • The nineties were a decade of rapid advances.


    دهه نود یک دهه پیشرفت سریع بود.

  • a career spanning five decades


    حرفه ای که پنج دهه را در بر می گیرد

  • He's changed a lot over the past decade.


    او در دهه گذشته بسیار تغییر کرده است.


  • جنگ ممکن است کوتاه باشد، اما اثرات زیست محیطی آن می تواند برای دهه ها ادامه داشته باشد.

  • Now entering her fourth decade the singer is living alone in New York.


    این خواننده که اکنون وارد دهه چهارم زندگی خود می شود، به تنهایی در نیویورک زندگی می کند.

  • This decade began badly for us.


    این دهه برای ما بد شروع شد.


  • تقریبا یک دهه کامل رشد اقتصادی بی نظیر

  • The economy is growing at its fastest rate this decade.


    اقتصاد با سریع ترین نرخ خود در این دهه رشد می کند.

  • They’re enjoying new popularity after decades of neglect.


    آنها پس از دهه ها غفلت از محبوبیت جدیدی برخوردار می شوند.

synonyms - مترادف
  • decennary


    ده ساله

  • decennium


    10 سال

  • 10 years


    ده سال

  • ten years


    دهه

  • decenniad


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

rises

لغت پیشنهادی

fay

لغت پیشنهادی

Britannia