brilliant
brilliant - درخشان
adjective - صفت
UK :
US :
نور یا رنگ درخشان بسیار روشن و قوی است
فوق العاده باهوش یا ماهرانه
عالی
بسیار موفق
فوق العاده باهوش یا ماهر
پر از نور، درخشان یا رنگ روشن
خیلی خوب
بسیار باهوش یا بسیار ماهر
سفرت چطور بود؟ کاملاً درخشان!
How was your trip? Absolutely brilliant!
رقصش را دیده ای؟ او کاملاً درخشان است.
Have you seen her dance? She's absolutely brilliant.
سری جدید با نماهای اکشن درخشان گرفته شده در SummerSlam، رکوردشکنی رویداد ومبلی، آغاز می شود.
The new series kicks off with brilliant action shots taken at SummerSlam, the record breaking Wembley event.
او در رسیدگی به مشتریان مشکل دار فوق العاده است.
یک آسمان آبی درخشان
ریچارد پرل یک متخصص دفاعی باهوش و متفکر با گرایشهای شدیداً نومحافظهکارانه بود.
پس از یک حرفه درخشان در بیمارستان سنت لوک به او بخش اختصاصی داده شد.
یک حرفه طولانی و درخشان
بهترین درآمد به ایمون مک کال تعلق گرفت که 74 تلاشی درخشان در یک باد متقابل دشوار بود.
یک مورخ درخشان
جوانا ایده درخشانی برای یک کتاب جدید داشت.
یک ایده درخشان
ناگهان صحنه غرق در نور درخشان شد.
نورهای درخشان استادیوم
پسر آنها بودن باید به معنای زندگی مداوم در سایه دو شخصیت برجسته بود.
طرفداران این رمان ادعا می کنند که خشونت معده آن استعاره ای درخشان از فرهنگ مصرف گرایی و ارضای خود در دهه 1980 است.
Fans of the novel claim that its stomach-turning violence is a brilliant metaphor for the 1980s culture of consumerism and self-gratification.
آن را احمقانه یا درخشان یا تکان دهنده یا دیوانه بنامید.
مایکل هوردن در نقش شاه لیر بازی درخشانی ارائه کرد.
Michael Horden gave a brilliant performance as King Lear.
فیزیکدان برجسته پل دیراک برای اولین بار این نظریه را در سال 1990 مطرح کرد.
گل های قرمز و زرد درخشان
یک دانشمند درخشان
عشق واقعی او، دانش آموز باهوشی به نام آدرین، در جوانی بر اثر برخورد یک ماشین جان خود را از دست داد.
چه ایده درخشانی!
یک ایده کاملاً درخشان
یک عملکرد/اختراع درخشان
او دو سیو درخشان انجام داد تا تیمش را در مسابقه حفظ کند.
این سیستم در سادگی خود درخشان است.
‘How was it?’ ‘Brilliant!’
«چطور بود؟» «عالی!»
با تشکر. شما عالی بوده اید (= بسیار مفید).
او بسیار هنرمندانه است، کیک فوق العاده به نظر می رسد.
او یک دانشمند جوان باهوش است.
او یکی از درخشان ترین ذهن های کشور را دارد.
یک حرفه درخشان
نمایشنامه موفقیت درخشانی داشت.
brilliant sunshine
آفتاب درخشان
چشمان آبی درخشان
آسمان آبی درخشان بود.
Her performance was technically brilliant but lacked feeling.
عملکرد او از نظر فنی درخشان بود اما احساس نداشت.
Her performance was truly brilliant.
عملکرد او واقعاً درخشان بود.
او یک دقیقه قبل از سوت بازی یک گل درخشان به ثمر رساند.
این یک نوشته درخشان و جذاب است.
ما روزهای خوبی را در مادرید سپری کردیم.
به نظر من آهنگ جدیدشون واقعا عالیه
‘How was your holiday?’ ‘Fantastic!’
«تعطیلاتت چطور بود؟» «فوق العاده!»
Jane’s a fabulous cook.
جین آشپز فوق العاده ای است.
She’s doing a terrific job.
او کار فوق العاده ای انجام می دهد.
‘How was the show?’ ‘Brilliant!’
«نمایش چطور بود؟» «درخشنده!»
نمایش فقط عالی بود
ماجراجویی و اکشن واقعاً حماسی هستند.
برنده شدن در آن مسابقه فقط درخشان بود.
او در فوتبال درخشان است.
او مرد بسیار باهوشی است.
او سوالات هوشمندانه زیادی پرسید.
superb
عالی
فوق العاده
splendid
باشکوه
برجسته
استثنایی
magnificent
خارق العاده
outstanding
شگفت انگیز انگلستان
exceptional
خوب
fantastic
عظیم
marvellousUK
شگفت آور
بزرگ
terrific
شگفت انگیز ایالات متحده
قابل توجه
awesome
الهام گرفته
پر شور
fabulous
ستاره ای
برتر
marvelousUS
ترک خوردن
با شکوه
inspired
بی همتا
sensational
نادر
stellar
درهم شکستن
superlative
supreme
cracking
glorious
matchless
notable
peerless
smashing
بد
خیلی بد و ناخوشایند
فقیر
وحشتناک
abysmal
افتضاح
atrocious
بی رحمانه
معمولی
appalling
مخوف
horrendous
ناگوار
horrible
نفرت انگیز
abominable
وحشی
beastly
زیر همتراز
below par
خام
cruddy
خامه ای
crummy
لعنتی
damnable
اسفناک
deplorable
شیطانی
detestable
وخیم
diabolical
فاجعه بار
dire
شرم آور
disastrous
نارضایتی
disgraceful
مات شده
dissatisfactory
فاحش
dreadful
مکروه، زشت، نفرت انگیز
dulled
ترسناک
egregious
زباله
execrable
ناخالص
frightful
garbage
godawful
gross