adventure
adventure - ماجرا
noun - اسم
UK :
US :
یک تجربه هیجان انگیز که در آن اتفاقات خطرناک یا غیرعادی رخ می دهد
an unusual exciting and possibly dangerous activity such as a trip or experience or the excitement produced by such an activity
یک فعالیت غیرمعمول، هیجان انگیز و احتمالاً خطرناک، مانند یک سفر یا تجربه، یا هیجان ناشی از چنین فعالیتی
an unusual exciting and possibly dangerous activity trip or experience or the excitement produced by such activities
یک فعالیت، سفر یا تجربه غیرمعمول، هیجان انگیز و احتمالاً خطرناک، یا هیجان ناشی از چنین فعالیت هایی
در جوانی به آفریقا رفت و به دنبال ماجراجویی بود.
ویلیس مرد جوانی بود که به دنبال ماجراجویی بود.
او همیشه از ماجراهایش در دریا برایمان تعریف می کرد.
پدربزرگم از ماجراجویی هایش به عنوان ناخدای دریا در دوران جنگ برایمان تعریف می کرد.
من به شانس خود لعنت فرستادم و شروع به اختراع ماجرا کردم.
خوب، من بدون تو می روم - شما بچه ها اصلاً حس ماجراجویی ندارید!
شکار او و نابود کردن او برای همیشه می تواند به خودی خود تبدیل به یک ماجراجویی تمام عیار شود.
آنها در جزئیات غلیظ غده فوق کلیوی این ماجراجویی فرو رفتند.
او در کتاب جدیدش با محبت به ماجراهای دوران جنگ خود نگاه می کند.
ما را به کدام ماجراها و افراط ها سوق خواهد داد؟
ماجراهای او در سفر در آفریقا
adventure stories
داستان های ماجرایی
چهار نفر از کارکنان ما وارد ماجراجویی یک عمر شده اند.
آنها با کشتی موشکی خود به اطراف پرواز می کنند و به ماجراجویی های هیجان انگیز می روند.
وقتی کودک هستید، زندگی یک ماجراجویی بزرگ است.
پوپر علم را بزرگترین ماجراجویی در جهان توصیف کرد.
حس/روح ماجراجویی
من در سراسر کشور به دنبال ماجراجویی حرکت کردم.
صنعت سفرهای ماجراجویی
سفر با قطار همیشه با عاشقانه و ماجراجویی همراه بوده است.
زمانی که کولهپشتی میکردم، ماجراجوییهای مویی داشتم.
سفر ما به لندن برای بچه ها یک ماجراجویی بود.
دیروز یک ماجراجویی کوچک داشتیم.
شاید ارتش ماجراجویی، فرصتی برای سفر را ارائه کرده است.
شاید جنگ ماجراجویی، سفر و استفاده از هدایای او را به ارمغان آورد.
سفر با نشاط و با حس ماجراجویی آغاز شد.
کسانی از شما که به دنبال ماجراجویی هستید می توانید به تپه ها شلیک کنید.
hair-raising adventure films
فیلم های ماجراجویی مو بلند کردن
او چند ماجراجویی هیجان انگیز در مصر داشت.
ما در مترو گم شدیم - این یک ماجراجویی بود.
Sam won't come - he's got no sense of adventure (= he does not enjoy dangerous or exciting situations).
سم نمی آید - او هیچ حس ماجراجویی ندارد (= از موقعیت های خطرناک یا هیجان انگیز لذت نمی برد).
او چند ماجراجویی هیجان انگیز در پرو داشت.
هنری به دنبال هیجان و ماجراجویی است.
تجربه
exploit
بهره برداری
حادثه
escapade
فرار کردن
quest
جستجو
ریسک
feat
شاهکار
occurrence
وقوع
stunt
شیرین کاری
undertaking
تعهد
caper
کپر
deed
سند - سند قانونی
خطر
romp
جست و خیز کردن
آزمایش
امر
crusade
جنگ صلیبی
شرکت، پروژه
قسمت
رویداد
fling
پرت کردن
happening
اتفاق می افتد
hazard
ضد و نقیض
antic
پویش
شانس. فرصت
احتمالی
contingency
شلیک
crapshoot
تحت الشعاع قرار دادن
emprise
اکتشاف
exploration
قمار
gamble
inactivity
عدم فعالیت
idleness
بیکاری، تنبلی
inaction
بی عملی
vegetating
پوشش گیاهی
torpidity
تلاطم
lazing
تنبل
otiosity
خشکی
torpor
اخم
loafing
لوف کردن
loitering
پرسه زدن
pottering
سفالگری
laziness
تنبلی
passiveness
منفعل بودن
passivity
انفعال
sedentariness
بی تحرکی
time-wasting
اتلاف وقت
trifling
بی اهمیت
inertia
اینرسی
stoppage
توقف
cessation
بی حالی
indolence
رکود
stagnation
آرام گرفتن
repose
باقی مانده
بی فایده بودن
inutility
بی حرکتی
uselessness
سکون
immobility
سختی
quiescence
motionlessness
rigidity
immovability