affair
affair - امر
noun - اسم
UK :
US :
an event or set of related events, especially one that is impressive or shocking
یک رویداد یا مجموعه ای از رویدادهای مرتبط، به ویژه رویدادی که چشمگیر یا تکان دهنده است
هنگام توصیف یک رویداد استفاده می شود
a secret sexual relationship between two people when at least one of them is married to someone else
رابطه جنسی پنهانی بین دو نفر، زمانی که حداقل یکی از آنها با شخص دیگری ازدواج کرده باشد
هنگام توصیف یک شی، ماشین و غیره استفاده می شود
موقعیت یا موضوعی که در حال بررسی یا بررسی است
موضوع یا موقعیتی که باعث ایجاد احساس شدید عمومی، معمولاً عدم تایید اخلاقی می شود
یک رابطه جنسی، به خصوص یک رابطه پنهانی
an event
یک رویداد
یک شی از نوع بیان شده
موقعیت یا موضوعی که در حال بررسی یا بررسی است. موضوع
رابطه جنسی، به ویژه یک راز
من نمی دانستم که مایک با کارولین رابطه داشته است!
همسرم فکر میکند من با کسی در محل کارم رابطه دارم.
او همسرش را به داشتن رابطه نامشروع متهم کرد.
The awards celebration is an annual affair in Hollywood.
جشن جوایز یک رویداد سالانه در هالیوود است.
پرونده دادگاه یک ماجرای وحشتناک بود که ماه ها به طول انجامید.
Angel's branch of the Solis de Gonzales, however were no good at looking after their business affairs.
با این حال، شعبه آنجل از Solis de Gonzales در رسیدگی به امور تجاری خود خوب نبود.
The interpretation of the complex world of human affairs in terms of an experimental analysis is no doubt often oversimplified.
بدون شک تفسیر دنیای پیچیده امور انسانی در قالب یک تحلیل تجربی اغلب بیش از حد ساده شده است.
According to this official document the blame for the Executive Life affair lay with former managers of Altus and the group.
طبق این سند رسمی، مقصر ماجرای Executive Life متوجه مدیران سابق آلتوس و این گروه است.
برتون درگیر یک رابطه عاشقانه با زنی بود که در نهایت بیشتر پول او را گرفت.
برای شاهزاده این شروع یک رابطه عاشقانه بود.
آنها سرانجام به عشق پنهانی خود اعتراف کردند.
She too endured harsh criticism and partisan pressure for becoming openly involved in public affairs.
او نیز به دلیل دخالت آشکار در امور عمومی، انتقادات تند و فشار حزبی را تحمل کرد.
Other co-operation agreements were signed, covering economics trade transport, technical affairs, culture and drug policing.
موافقت نامه های همکاری دیگری نیز امضا شد که شامل اقتصاد، تجارت، حمل و نقل، امور فنی، فرهنگ و پلیس مواد مخدر می شود.
According to one account the Cornishmen felt that the affairs of the North were too remote to interest them.
طبق یک روایت، کورنیشمنیها احساس میکردند که امور شمال آنقدر دور است که نمیتوان آنها را مورد توجه قرار داد.
این رابطه سال ها قبل از اینکه شوهرش متوجه شود ادامه داشت.
رابطه آنها شش سال به طول انجامید.
تمام دنیا منتظر نتیجه ماجرای واترگیت بودند.
world/international affairs
جهان / امور بین الملل
کارشناس امور خارجی (= رویدادهای سیاسی در کشورهای دیگر)
We are expecting a statement from the home affairs (= political events in your own country) spokesman.
ما منتظر بیانیه ای از سوی سخنگوی امور داخلی (= رویدادهای سیاسی در کشور خودتان) هستیم.
internal/external affairs
امور داخلی/خارجی
امور کشور
روزنامه ها در کل ماجرا به طرز وحشیانه ای اغراق کردند.
او می خواست این جشن یک امر ساده خانوادگی باشد.
بسیاری از مردم از نحوه رسیدگی دولت به این ماجرا انتقاد کرده اند.
ماجرای وایت واتر بزرگترین رسوایی دهه بود.
او با یک همکارش رابطه داشت.
an extramarital affair
یک رابطه خارج از ازدواج
داستان یک رابطه پنهانی بین یک معلم متاهل و دانش آموز نوجوانش است.
او امور مالی خانواده را مدیریت می کند.
من به امور مالی پدرم رسیدگی می کردم.
او می خواست قبل از مرگ به امور خود نظم دهد.
اینکه من پولم را چگونه خرج کنم، موضوع من است.
کلاه او با پرها و لبه های بزرگ یک رابطه شگفت انگیز بود.
دیگر نمی توان این وضعیت را نادیده گرفت.
مناظره بسیار ناامیدکننده بود.
من در نهایت از کل ماجرا ناامید و تلخ شدم.
می دانستم که عروسی یک مراسم بزرگ خواهد بود.
او سعی کرده دخالت خود در این ماجرا را کم اهمیت جلوه دهد.
او کل ماجرا را به عنوان یک شوخی بزرگ دید.
آنها به مدت شش ماه رابطه پرشور داشتند.
رابطه آنها به یک رابطه پایدار تبدیل نشد.
رابطه با یک مرد متاهل
یک رابطه عاشقانه وحشتناک
چه مدت است که ماجرا ادامه دارد؟
جزئیات رابطه شما باید یک امر خصوصی باشد.
این به شما مربوط نیست
این یک امر خانوادگی است.
رویداد
happening
اتفاق می افتد
چیز
چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح
قسمت
occurrence
وقوع
موضوع
مناسبت
نگرانی
تجربه
فعالیت
ماجرا
کسب و کار
مورد
eventuality
احتمال
hap
هپ
حادثه
interlude
میان گویی
پدیده
proceeding
اقدام
وضعیت
transaction
معامله
undertaking
تعهد
مجموعه شرایط
توسعه
escapade
فرار کردن
exploit
بهره برداری
صحنه
عمل کنید
زمان
goings-on
در جریان است
avocation
دعوت
سرگرمی
سرگرم کننده
hobby
بی مسئولیتی
irresponsibility
تسلیم شدن
surrender
تفریح
pastime
بیکاری
yielding
recreation
unemployment
giving up