scandal
scandal - رسوایی
noun - اسم
UK :
US :
رویدادی که در آن شخص، به ویژه شخص مهم، رفتار بدی از خود نشان می دهد که مردم را شوکه می کند
صحبت در مورد کارهای نادرست یا غیراخلاقی که افراد مشهور یا مهم انجام داده اند
(عمل یا رویدادی که باعث ایجاد) احساس شوک عمومی و عدم تایید شدید اخلاقی می شود
گزارش هایی در مورد اقدامات یا رویدادهایی که باعث شوک و عدم تایید می شود
وضعیتی که به شدت بد است
اقدام یا رویدادی که غیراخلاقی تلقی میشود و باعث میشود که مردم با شوک یا خشم واکنش نشان دهند
اقدام یا رویدادی که افراد را شوکه کرده و باعث می شود که آنها احساس نارضایتی کنند
برای گفتن این که شما فکر می کنید یک موقعیت بسیار بد است و نباید اجازه یا قبول داشته باشید استفاده می شود
به نظر می رسد روزنامه ها فقط به شایعات و رسوایی علاقه دارند.
What I did not anticipate was that this would prove to be a matter as much of intrigue and scandal as of science.
چیزی که من پیشبینی نمیکردم این بود که این موضوع به همان اندازه که علمی باشد، یک موضوع دسیسه و رسوایی باشد.
The administration has been plagued by scandal and controversy.
دولت با رسوایی و جنجال گرفتار شده است.
تعدادی از رسوایی های شرکتی وجود داشت که عمدتاً شامل تأمین مالی غیرقانونی سیاسی بود.
Another well-documented scandal has been the sale of unsuitable or dangerous medicines in the Third World.
یکی دیگر از رسوایی های مستند، فروش داروهای نامناسب یا خطرناک در جهان سوم بوده است.
یک رسوایی مالی
اکنون به نظر می رسد که رسوایی تأمین مالی در حال اجرا و اجرا است.
آیا آخرین رسوایی را شنیده اید؟ میک گرین به اتهام رشوه و فساد دستگیر شده است.
او متعهد شد که هیچ گاه نشانه ای از رسوایی به او الصاق نخواهد شد.
And she will do anything to avoid another royal scandal - even if it means not seeing Charles while speculation persists.
و او برای جلوگیری از رسوایی سلطنتی دیگر دست به هر کاری میزند - حتی اگر این به معنای ندیدن چارلز باشد تا زمانی که گمانهزنیها ادامه دارد.
یک رسوایی جنسی شامل سیاستمداران ارشد
اما او کمی زن زن بود و در یک رسوایی قاطی شد.
بدترین رسوایی جاسوسی در تاریخ آمریکا
او چند روز پس از انتشار این رسوایی استعفا داد.
رسوایی بر سر این معامله، رئیس شرکت را مجبور کرد تا با شرمندگی استعفا دهد.
یک سری رسوایی های جنسی
برای ایجاد / ایجاد یک رسوایی
این رسوایی در ماه مه رخ داد (= برای عموم شناخته شد).
در طول دوران ریاست جمهوری او هیچ اشاره ای به رسوایی وجود نداشته است.
شغلی امیدوارکننده که توسط رسوایی ویران شده است
برای گسترش رسوایی
روزنامه های پر از رسوایی
این یک رسوایی است که چنین شهر بزرگی ارکستر ندارد.
رسوایی واقعی این است که هیچ کاری برای اطمینان از تکرار نشدن آن انجام نشده است.
در پی رسوایی های اخیر حسابداری، موارد جدیدی آشکار شده است.
این آپارتمان توسط بانکی که در مرکز این رسوایی قرار داشت پرداخت شد.
درخواست هایی برای استعفای وزیری که در این رسوایی جنسی نقش داشته است، مطرح شده است.
رسوایی زندانی آزاری
روزنامه ها پر از رسوایی در مورد زندگی خصوصی او هستند.
Their relationship attracted a lot of scandal.
رابطه آنها رسوایی زیادی را به همراه داشت.
او همیشه در تلاش است تا رسوایی ایجاد کند.
یک رسوایی مالی / سیاسی / جنسی
رابطه آنها باعث / رسوایی در دفتر شد.
The scandal broke (= became public knowledge) right at the beginning of the Conservative Party Conference.
این رسوایی درست در آغاز کنفرانس حزب محافظه کار شکسته شد (= عمومی شد).
در صورت وجود کوچکترین پیشنهاد/اشاره به رسوایی، مردم دیگر به ما اعتماد نخواهند کرد.
برخی از مجلات چیزی جز رسوایی و شایعات ندارند.
این یک رسوایی است (که) با کودکان این گونه رفتار می شود.
مردم پول های خود را از بانک های گرفتار در این رسوایی برداشت کردند.
She has a reputation for spreading scandalous gossip.
او به انتشار شایعات مفتضحانه شهرت دارد.
رفتار این سیاستمدار باعث رسوایی شد.
زمانی که رسوایی وام های گران قیمت شکسته شد، ارزش خانه ها کاهش یافت.
او با وجود ترک زیر ابری از رسوایی، همچنان حقوق می گیرد.
گرفتار شدن/درگیر شدن در یک رسوایی
یک رسوایی مالی/فروش نادرست/فساد
شایعات و رسوایی وجود داشت، اما هرگز بر معاملات تجاری او تأثیری نداشت.
این یک رسوایی است که می توان با کارکنان این گونه رفتار کرد.
offenceUK
جرم انگلستان
offenseUS
جنایت ایالات متحده
جرم
disgrace
رسوایی
misconduct
رفتار نادرست
outrage
خشم
wrongdoing
انجام اشتباه
impropriety
ناشایستگی
injustice
بی عدالتی
shame
شرم
گناه
transgression
تخلف
embarrassment
خجالت
insult
توهین
امر
affront
کسب و کار
-دروازه
-gate
رفتار غیر اخلاقی
immoral behaviour
رفتار ظالمانه
outrageous behaviour
تخلف ظالمانه
outrageous wrongdoing
حیف
pity
سرزنش
reproach
تنبلی
turpitude
گریه شرم
crying shame
رفتار بی اعتبار
unethical behaviour
رفتار ناپسند
discreditable behaviour
حادثه تکان دهنده
dishonourable behaviour
حادثه تکان دهنده از حوادث
shocking incident
مجموعه ای از حوادث تکان دهنده
اعتبار
honorUS
افتخار ایالات متحده
honourUK
HonourUK
تصویب
commendation
ستایش
compliment
تعریف و تمجید
esteem
احترام
exaltation
تعالی
flattery
چاپلوسی
goodness
خوبی
morality
اخلاق
praise
شهرت
repute
توجه
عمل خوب
good deed
غرور
شکوه
glory
تحسین
acclaim
کرامت
dignity
کمک
مهربانی
اطاعت
kindness
تصدیق ایالات متحده
تجلیل
renown
قدردانی انگلستان
acclamation
obedience
tribute
laudation
acknowledgmentUS
glorification
acknowledgementUK