seem

base info - اطلاعات اولیه

seem - به نظر می رسد

linking verb - فعل ربطی

/siːm/

UK :

/siːm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [seem] در گوگل
description - توضیح
  • if something seems to be true there are things that make people think it is true


    اگر چیزی به نظر می رسد که درست است، چیزهایی وجود دارد که باعث می شود مردم فکر کنند که درست است

  • used to make what you are saying less strong or certain and more polite


    مورد استفاده قرار می گیرد تا آنچه را که می گویید قوی تر یا قطعی تر و مؤدبانه تر نشان دهد

  • a more formal word for ‘seem’


    یک کلمه رسمی تر برای به نظر می رسد


  • به نظر می رسد چیزی است، اغلب به دلیل آنچه می توان دید


  • می گفت که چیزی یا کسی به خاطر چیزهایی که در مورد آنها شنیده اید یا خوانده اید یا به دلیل سر و صدا یا صدایی که می شنوید به نظر می رسد چیزی است.

  • to seem to have particular qualities


    به نظر می رسد که ویژگی های خاصی دارد

  • to give the effect of being; to be judged to be


    جلوه دادن به بودن برای بودن قضاوت شود


  • به نظر می رسد

  • There were so many delays - it seemed as if we would never get home.


    تأخیرهای زیادی وجود داشت - به نظر می رسید که هرگز به خانه نخواهیم رسید.

  • They kept ordering more brandy and all seemed genuinely upset.


    آنها مدام براندی بیشتری سفارش می دادند و همه واقعاً ناراحت به نظر می رسیدند.

  • Katie seems happy at her new school.


    کتی در مدرسه جدیدش خوشحال به نظر می رسد.

  • The voting seems in fact to have been orderly, though claims made about the plan were plainly false.


    به نظر می رسد رای گیری در واقع منظم بوده است، اگرچه ادعاهای مطرح شده در مورد این طرح آشکارا نادرست بود.

  • You seem kind of nervous.


    یه جورایی عصبی به نظر میای

  • Why did you move to New York? It seemed like a good idea at the time.


    چرا به نیویورک رفتی؟ در آن مقطع ایده ی خوبی به نظر می رسید.

  • Kevin seems like a nice guy.


    کوین مرد خوبی به نظر می رسد.

  • It seems likely that they will release the hostages soon.


    به نظر می رسد به زودی گروگان ها را آزاد کنند.

  • It seems that someone forgot to lock the door.


    انگار یکی فراموش کرده در رو قفل کنه.


  • به نظر می رسد یک مشکل در تلویزیون وجود دارد.

  • Lack of money seems to be the main problem.


    به نظر می رسد کمبود پول مشکل اصلی است.

  • He seems to have no particular craving for society.


    به نظر می رسد که او ولع خاصی برای جامعه ندارد.

  • It seemed to Jim that Amy was worried about something.


    به نظر جیم می رسید که امی نگران چیزی است.

  • Ricky graduated, but didn't seem to know what to do with his life. He was drifting.


    ریکی فارغ التحصیل شد، اما به نظر نمی رسید با زندگی خود چه کند. داشت دریفت می کرد.

  • The circle seems unbroken, and now in this new millennium, Showcase promises to be even more successful.


    به نظر می رسد این دایره ناگسستنی است و اکنون، در این هزاره جدید، Showcase نوید موفقیت بیشتری را می دهد.


  • کل وضعیت به نظرم خیلی عجیب می آید.

example - مثال
  • You seem happy.


    به نظر می رسد خوشحال هستید.

  • Do whatever seems best to you.


    هر کاری که به نظرت بهتره انجام بده


  • این ممکن است برای شما بدیهی به نظر برسد.

  • It seems clear that there has been a mistake.


    به نظر واضح است که اشتباهی رخ داده است.

  • It seems likely that they will lose the election.


    به نظر می رسد که آنها در انتخابات شکست خواهند خورد.


  • هر چقدر هم که عجیب به نظر برسد، دقیقاً همین اتفاق برای من افتاد.

  • He seems a nice man.


    او مرد خوبی به نظر می رسد.

  • She seems to be a smart woman.


    به نظر می رسد او یک زن باهوش است.

  • You seem to be nervous.


    انگار عصبی هستی

  • People aren’t always what they seem to be.


    مردم همیشه آنطور که به نظر می رسند نیستند.

  • It seemed like a good idea at the time.


    در آن مقطع ایده ی خوبی به نظر می رسید.

  • It always seemed as though they would get married.


    همیشه به نظر می رسید که آنها ازدواج خواهند کرد.

  • ‘He'll be there then?’ ‘So it seems (= people say so).’


    پس او آنجا خواهد بود؟ پس به نظر می رسد (= مردم چنین می گویند).

  • It seems to me that teachers have to work pretty hard.


    به نظر من معلمان باید خیلی سخت کار کنند.

  • It must have seemed to him that he was safe.


    حتماً به نظرش می رسید که در امان است.

  • It seems that they know what they're doing.


    به نظر می رسد که آنها می دانند چه کار می کنند.

  • They seem to know what they're doing.


    به نظر می رسد که می دانند دارند چه کار می کنند.

  • I seem to have left my book at home.


    انگار کتابم را در خانه جا گذاشته ام.

  • I can't seem to (= I've tried, but I can't) get started today.


    به نظر نمی رسد (= تلاش کردم، اما نمی توانم) امروز شروع کنم.

  • It would seem that we all agree.


    به نظر می رسد که همه ما موافق هستیم.

  • This last point it seems to me is particularly important.


    به نظر من این نکته آخر بسیار مهم است.

  • It seems only reasonable to ask students to buy a dictionary.


    به نظر منطقی می رسد که از دانش آموزان بخواهید یک فرهنگ لغت بخرند.

  • It is vital that more is done to prevent the illegal trade in wild animals.


    بسیار حیاتی است که برای جلوگیری از تجارت غیرقانونی حیوانات وحشی اقدامات بیشتری انجام شود.

  • (Compare: We have to do more to stop people trading wild animals illegally.)


    (مقایسه کنید: ما باید کارهای بیشتری انجام دهیم تا از تجارت غیرقانونی حیوانات وحشی جلوگیری کنیم.)

  • It is clear that more needs to be done to protect biodiversity.


    واضح است که برای حفاظت از تنوع زیستی باید اقدامات بیشتری انجام شود.

  • (Compare: We clearly need to do more to protect biodiversity.)


    (مقایسه کنید: ما به وضوح باید برای حفاظت از تنوع زیستی کارهای بیشتری انجام دهیم.)

  • It is unfortunate that the practice of keeping monkeys as pets still continues.


    جای تاسف است که روش نگهداری از میمون ها به عنوان حیوان خانگی همچنان ادامه دارد.

  • (Compare: It’s absolutely terrible that people still keep monkeys as pets.)


    (مقایسه کنید: این کاملاً وحشتناک است که مردم هنوز میمون ها را به عنوان حیوان خانگی نگه می دارند.)

  • It is difficult for many people to understand the reasons why certain individuals choose to hunt animals for sport.


    برای بسیاری از مردم درک دلایلی که چرا افراد خاصی برای ورزش حیوانات را شکار می کنند دشوار است.

  • (Compare: I can’t understand why anyone would want to kill animals for fun.)


    (مقایسه کنید: من نمی توانم درک کنم که چرا کسی می خواهد حیوانات را برای سرگرمی بکشد.)

  • Unfortunately it would seem that not enough is being done to support tiger conservation.


    متأسفانه، به نظر می رسد که به اندازه کافی برای حمایت از حفاظت از ببرها انجام نشده است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • واقعی باشد

لغت پیشنهادی

wrapping

لغت پیشنهادی

arise

لغت پیشنهادی

narrowing