practice

base info - اطلاعات اولیه

practice - تمرین

noun - اسم

/ˈpræktɪs/

UK :

/ˈpræktɪs/

US :

family - خانواده
practitioner
متخصص
practised/practiced
تمرین کرد/تمرین کرد
practising/practicing
تمرین کردن/تمرین کردن
practise/practice
تمرین/تمرین
google image
نتیجه جستجوی لغت [practice] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • تمرین مکالمه

  • It takes a lot of practice to play the violin well.


    برای خوب نواختن ویولن نیاز به تمرین زیاد است.

  • There's a basketball practice every Friday evening.


    هر جمعه عصر یک تمرین بسکتبال وجود دارد.

  • She does an hour's piano practice every day.


    او هر روز یک ساعت تمرین پیانو انجام می دهد.


  • با تمرین مهارت بیشتری خواهید داشت.

  • I've had a lot of practice in saying ‘no’ recently!


    من اخیراً تمرین زیادی در نه گفتن داشته ام!

  • It takes years of practice to get it right.


    سالها تمرین لازم است تا درست شود.

  • We had an extra practice session on Friday.


    روز جمعه یک جلسه تمرین اضافی داشتیم.


  • تئوری و عمل تدریس

  • She's determined to put her new ideas into practice.


    او مصمم است که ایده های جدید خود را عملی کند.

  • the complications that arise in actual practice


    عوارضی که در عمل واقعی ایجاد می شود

  • Wearing gloves should be standard practice when handling pesticides.


    هنگام کار با آفت کش ها، پوشیدن دستکش باید یک روش استاندارد باشد.

  • These methods remain current practice.


    این روش ها همچنان رویه فعلی باقی می مانند.

  • It is a common practice to include recommendations for further action in the report.


    این یک روش معمول است که توصیه هایی برای اقدامات بیشتر در گزارش گنجانده شود.

  • Everyone knows it is good business practice to listen to your customers.


    همه می‌دانند که گوش دادن به صحبت‌های مشتریان خود یک روش تجاری خوب است.

  • childcare policy and practice


    سیاست و عملکرد مراقبت از کودک

  • a review of pay and working practices


    بررسی حقوق و شیوه های کاری

  • Religious practices differ from group to group.


    اعمال مذهبی از گروهی به گروه دیگر متفاوت است.

  • I am constantly adopting new practices on my farm.


    من دائماً در مزرعه خود شیوه های جدیدی را اتخاذ می کنم.

  • The government has changed its accounting practices.


    دولت شیوه های حسابداری خود را تغییر داده است.

  • We will follow the practice of going in alphabetical order.


    ما تمرین رفتن را به ترتیب حروف الفبا دنبال خواهیم کرد.

  • The company has ended its practice of pumping raw sewage out to sea.


    این شرکت به پمپاژ فاضلاب خام به دریا پایان داده است.

  • the German practice of giving workers a say in how their company is run


    رویه آلمانی که به کارگران در مورد نحوه اداره شرکتشان نظر می دهند

  • It is his practice to read several books a week.


    خواندن چندین کتاب در هفته تمرین اوست.


  • عمل پزشکی

  • clinical/medical practice


    عمل بالینی/پزشکی

  • Students should have prior experience of veterinary practice.


    دانشجویان باید تجربه قبلی در زمینه دامپزشکی داشته باشند.

  • My solicitor is no longer in practice.


    وکیل من دیگر در عمل نیست.

  • a successful medical/dental/law practice


    یک عمل پزشکی / دندانپزشکی / حقوقی موفق

  • Don't ask me to speak French! I'm out of practice.


    از من نخواهید که فرانسوی صحبت کنم! من از تمرین خارج شدم.

  • If you don't play regularly you soon get out of practice.


    اگر به طور منظم بازی نکنید، به زودی از تمرین خارج می شوید.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • aberration


    انحراف

  • abnormality


    ناهنجاری

  • anomaly


    عجیب و غریب

  • oddity


    استثنا


  • نادر بودن

  • rarity


    عزیمت، خروج

  • deviation


    تغییر دادن

  • aberrancy


    تغییر

  • digression


    تغییر مکان

  • departure


    تفاوت


  • بی نظمی


  • واگرایی


  • تجدید نظر


  • اصلاحیه

  • irregularity


    زنگ تفريح

  • modification


    سیر تکاملی

  • divergence


    دگرگونی

  • revision


    جهش

  • alteration


    تنظیم

  • amendment


    سرگردان


  • منحرف


  • تازگی


  • mutation



  • detour


  • deflection


  • straying


  • veering


  • novelty


لغت پیشنهادی

episode

لغت پیشنهادی

shaped

لغت پیشنهادی

accusations