revise

base info - اطلاعات اولیه

revise - تجدید نظر کنید

verb - فعل

/rɪˈvaɪz/

UK :

/rɪˈvaɪz/

US :

family - خانواده
revision
تجدید نظر
google image
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [revise] در گوگل
description - توضیح

  • تغییر چیزی به دلیل اطلاعات یا ایده های جدید


  • برای مطالعه مجدد حقایق، به منظور یادگیری آنها قبل از امتحان

  • to change a piece of writing by adding new information making improvements, or correcting mistakes


    برای تغییر یک نوشته با افزودن اطلاعات جدید، ایجاد بهبود یا تصحیح اشتباهات


  • برای تغییر یک برنامه یا ارقام خود برای چیزی به دلیل اطلاعات جدید

  • to change a piece of writing by adding new information making improvements, or correcting mistakes


    نگاه کردن یا بررسی مجدد یک ایده، نوشته و غیره به منظور اصلاح یا بهبود آن


  • برای مطالعه مجدد چیزی که قبلاً آموخته اید، برای آمادگی برای امتحان


  • تغییر یا اصلاح چیزی، به ویژه یک قطعه نوشته


  • Br تجدید نظر یعنی مطالعه مجدد مطالبی که آموخته اید تا برای امتحان آماده شوید.

  • Br To revise is to study again what you have been learning in order to prepare for an exam.


    برای تغییر یک مقدار یا مقدار به منظور دقیق تر کردن آن


  • ایجاد تغییراتی در یک طرح، سیستم یا قانون به منظور بهبود آن


  • ایجاد تغییرات در یک کتاب، سند و غیره به منظور بهبود آن، تصحیح اشتباهات یا اینکه حاوی جدیدترین اطلاعات باشد.


  • در مجموع، کمونیست ها می توانند با 45 تا 50 کرسی در مجلس 500 کرسی تجدیدنظر شده از انتخابات عمومی بیرون بیایند.

  • All told, the Communists could come out of the general election with some 45-50 seats in the revised 500-seat lower house.


    احمد در طبقه بالا در حال بازبینی است.

  • Ahmed's upstairs, revising.


    چنی اصرار دارد که این سیاست بازنگری شود.

  • Cheney is urging that the policy be revised.


    ناشر نسخه خطی شما را تا زمانی که به طور کامل بازبینی نشده باشد، نمی پذیرد.

  • The publisher will not accept your manuscript until it has been thoroughly revised.


    این اقدام پس از رای گیری توسط نایب السلطنه ها انجام شد که به طور نامحدود پیشنهادی برای لغو رای 20 جولای خود در مورد بازنگری در سیاست های پذیرش ارائه کردند.

  • The move came after a vote by regents indefinitely tabling a motion to rescind their July 20 vote revising admissions policies.


    این مطالعه همچنین وزارت کشاورزی ایالات متحده را بر آن داشت تا زمان های برشته کردن توصیه شده خود را بازبینی و کوتاه کند.

  • The study also prompted the U. S. Department of Agriculture to revise and shorten its recommended roasting times.


    این طرح تجدید نظر شد و هزینه به 600 دلار کاهش یافت.

  • The plan was revised and the fee lowered to $600.


    او کار خود را به دوستش داد تا اصلاح شود، زیرا برای او سخت بود که اشتباهات خود را ببیند.

  • He gave his work to his friend to revise, because he found it hard to see his own mistakes.


    کتابخانه مملو از دانش آموزانی بود که برای امتحانات پایانی تجدید نظر می کردند.

  • The library was full of students revising for the final exams.


    آلیسون در واقع اغلب غایب بود، نمایشنامه تلویزیونی خود را اصلاح کرد و نمایشنامه بعدی خود را نوشت.

  • Alison was in fact often absent, revising her television play and writing her next play.


    دوست دارم وقتی داستان من را اصلاح کردم بخوانید.

  • I'd like you read my story once I've revised it.


    آنها در نظر گرفته شده اند که برای تثبیت یا اصلاح زبانی که قبلاً به روش های دیگر ارائه شده است استفاده شوند.

  • They are intended to be used to consolidate or to revise language which has already been presented in other ways.


    در زمان ورود رئیس جمهور به کفلاولک، سخنرانی اصلاح شده آماده بود.

  • By the time the President arrived at Keflavlk, the revised speech was ready.


    توقف های دیگر و هدف نهایی اصلاح شده 245 وجود داشت.

  • There were other stops and a final revised target of 245.


    شما باید برنامه را با توجه به رویدادهایی که در حال رخ دادن هستند، بررسی و تجدید نظر کنید.

  • You should review and revise the plan in the light of events as they unfold.


    او سپس تیمی متشکل از پنج کارمند را سازماندهی کرد که این پیشنهاد و چندین سند دیگر را بدون وقفه در جریان کار بازبینی کردند.

  • He then organized a team of five employees who revised the proposal and several other documents-without interrupting the regular work flow.


    این کشف باعث شد تا در ایده های قدیمی خود تجدید نظر کنند.

  • This discovery made them revise their old ideas.


    امشب چه چیزی را اصلاح می کنید؟

  • What are you revising tonight?


example - مثال
  • I can see I will have to revise my opinions of his abilities now.


    می بینم که اکنون باید نظرات خود را در مورد توانایی های او تجدید نظر کنم.


  • دولت ممکن است نیاز به تجدید نظر در سیاست خود در پرتو این گزارش داشته باشد.

  • I realised that I would have to revise my life plan.


    فهمیدم که باید برنامه زندگی ام را اصلاح کنم.

  • a revised edition of a textbook


    ویرایش اصلاح شده یک کتاب درسی

  • I'll prepare a revised estimate for you.


    من یک برآورد تجدید نظر شده برای شما آماده خواهم کرد.

  • This revised version of his play has only two acts.


    این نسخه اصلاح شده نمایشنامه او تنها دو پرده دارد.

  • They should create a revised marketing plan.


    آنها باید یک برنامه بازاریابی اصلاح شده ایجاد کنند.

  • We may have to revise this figure upwards.


    ممکن است مجبور شویم این رقم را به سمت بالا اصلاح کنیم.

  • The growth forecast has been revised down.


    پیش بینی رشد کاهش یافته است.

  • Of the original 200, that was revised to 100, only about 50 people showed up.


    از 200 مورد اولیه، که به 100 مورد بازنگری شد، تنها حدود 50 نفر در آن شرکت کردند.

  • I can't come out tonight. I have to revise.


    امشب نمیتونم بیام بیرون باید تجدید نظر کنم

  • I spent the weekend revising for my exam.


    آخر هفته را صرف تجدید نظر برای امتحانم کردم.

  • I'm revising Geography today.


    من امروز در حال اصلاح جغرافیا هستم.

  • Sales forecasts will have to be revised downwards/​downward.


    پیش‌بینی‌های فروش باید به سمت پایین/پایین بازنگری شوند.

  • The estimate for the building work had to be revised upwards.


    برآورد کار ساختمان باید به سمت بالا بازنگری می شد.

  • The figure has now been revised from $1 million to $2 million.


    این رقم اکنون از 1 میلیون دلار به 2 میلیون دلار تغییر یافته است.

  • The text has been quite radically revised.


    متن کاملاً اصلاح شده است.

  • Have you got the revised edition of this textbook?


    آیا نسخه اصلاح شده این کتاب درسی را دارید؟

  • The procedures are continually revised—it is very difficult to keep up with the latest version.


    رویه ها به طور مداوم بازنگری می شوند - همگام شدن با آخرین نسخه بسیار دشوار است.

  • I can't come out tonight—I'm revising.


    من نمی توانم امشب بیرون بیایم - در حال تجدید نظر هستم.

  • She's revising for her exams at the moment.


    او در حال حاضر برای امتحاناتش تجدید نظر می کند.

  • Have you revised geography yet?


    آیا هنوز جغرافیا را اصلاح کرده اید؟

  • His helpfulness today has made me revise my original opinion/impression of him.


    کمک امروز او باعث شد که نظر/تصور اصلی خود را از او تجدید نظر کنم.

  • His publishers made him revise his manuscript three times.


    ناشرانش او را مجبور کردند دست‌نوشته‌اش را سه بار اصلاح کند.

  • We're revising (algebra) for the test tomorrow.


    ما در حال بازبینی (جبر) برای آزمون فردا هستیم.

  • With the final exam, you don’t revise it after the teacher reads it.


    با امتحان نهایی، بعد از خواندن معلم آن را اصلاح نمی کنید.

  • Her book is available in a new revised edition.


    کتاب او در یک نسخه اصلاح شده جدید در دسترس است.

  • The Labor Department announced it had revised the August numbers to show that the economy gained 89,000 jobs that month.


    وزارت کار اعلام کرد که اعداد اوت را اصلاح کرده است تا نشان دهد که اقتصاد در آن ماه 89000 شغل ایجاد کرده است.

  • Advisers have revised their estimate of its likely stock market value from £5.4bn to £5.8bn.


    مشاوران برآورد خود را از ارزش احتمالی بازار سهام از 5.4 میلیارد پوند به 5.8 میلیارد پوند اصلاح کرده اند.

  • The biggest drop in the global figures came from revising the figure for India downward, which was done in July.


    بیشترین کاهش در ارقام جهانی ناشی از بازنگری این رقم برای هند به سمت پایین است که در ماه جولای انجام شد.

  • Eurozone inflation in November has been revised up from 1.8% to 1.9%.


    تورم منطقه یورو در ماه نوامبر از 1.8 درصد به 1.9 درصد افزایش یافته است.

synonyms - مترادف

  • تغییر دهید


  • تغییر دادن

  • modify


    تغییر

  • amend


    اصلاح

  • revamp


    اصلاح کردن

  • rework


    دوباره کاری کردن

  • remodel


    بازسازی


  • درست


  • تنظیم کنید

  • recast


    بازنویسی

  • edit


    ویرایش کنید


  • سازگار شدن

  • refashion


    refashion

  • reorganiseUK


    سازماندهی مجدد انگلستان

  • reorganizeUS


    سازماندهی مجدد ایالات متحده

  • overhaul


    تعمیرات اساسی

  • emend


    دوباره انجام دهید

  • redo


    متفاوت

  • remake


    طرح مجدد


  • تغییر سبک

  • rewrite


    به روز رسانی

  • redraft


    ارتقا دهید

  • restyle


    اشکال زدایی

  • update


    دوباره کالیبره کردن

  • rephrase


    تغییر نام تجاری

  • upgrade


    تکرار

  • debug


  • recalibrate


  • rescript


  • rebrand


  • rehash


antonyms - متضاد
  • fix


    ثابت


  • یخ زدگی

  • set


    تنظیم

  • stabiliseUK


    stabiliseUK

  • stabilizeUS


    stabilizeUS


  • حفظ


  • نزول کردن

  • harm


    صدمه


  • چشم پوشی

  • injure


    زخمی کردن

  • ruin


    خراب کردن

  • worsen


    بدتر شود


  • رد کردن


  • از بین رفتن


  • نگاه داشتن


  • از بین بردن

  • spoil


    تنها گذاشتن


  • خسارت


  • زنگ تفريح


  • راکد ماندن

  • stagnate


    افزایش دادن


  • بر هم زدن


  • ناراحت

  • disarrange


    افراط کردن

  • upset


    مزاحم

  • indulge


    بی نظمی

  • disturb


    ماندن


  • خدشه دار کردن


  • تشدید - مشدد

  • impair


  • aggravate


لغت پیشنهادی

vulgarity

لغت پیشنهادی

attraction

لغت پیشنهادی

gambling