attraction
attraction - جاذبه
noun - اسم
UK :
US :
احساس دوست داشتن کسی، به خصوص از نظر جنسی
چیزی جالب یا لذت بخش برای دیدن یا انجام دادن
ویژگی یا کیفیتی که باعث می شود چیزی جالب یا لذت بخش به نظر برسد
نیرویی که باعث می شود اشیا با هم حرکت کنند یا با هم بمانند
ویژگی یا کیفیتی که باعث میشود افراد به چیزی علاقه داشته باشند، بخواهند یا به آن احساس علاقه کنند
کیفیتی که باعث می شود مردم چیزی یا کسی را دوست داشته باشند
a very attractive quality that makes you want something very much – often used about something that has a bad effect or influence
یک کیفیت بسیار جذاب که باعث می شود شما چیزی را بسیار بخواهید – اغلب در مورد چیزی که تأثیر یا تأثیر بدی دارد استفاده می شود
a pleasant quality that someone or something has that makes people like them feel attracted to them or be influenced by them
ویژگی خوشایندی که کسی یا چیزی دارد که باعث میشود مردم آنها را دوست داشته باشند، نسبت به او احساس جذب کنند یا تحت تأثیر او قرار بگیرند
کیفیت جذاب و هیجان انگیزی که با ثروت و موفقیت مرتبط است
چیزی که باعث می شود مردم بخواهند کاری انجام دهند یا به جایی بروند
چیزی که باعث می شود مردم تمایل به رفتن به یک مکان یا انجام یک کار خاص داشته باشند
احساس دوست داشتن کسی، به خصوص از نظر جنسی، به دلیل ظاهر یا رفتار او
نیرویی که توسط آن اشیا به سمت یکدیگر کشیده می شوند
a quality or force of someone or something that tends to pull others in or create interest in the person or thing
کیفیت یا نیروی کسی یا چیزی که تمایل دارد دیگران را به سمت خود بکشد یا به آن شخص یا چیز علاقه ایجاد کند
جاذبه نیز چیزی است که افراد را به رفتن به مکانی وا می دارد
Attraction is also the force of gravity (= force that makes objects fall toward earth), or the force of a magnet that pulls things toward it.
جاذبه نیز نیروی جاذبه (= نیرویی که اجسام را به سمت زمین می اندازد) یا نیروی آهنربایی است که اشیا را به سمت خود می کشد.
چیزی که مردم به دیدن آن می آیند زیرا به آن علاقه دارند
Partnerships are about intentions but they derive their stature and attraction from what they achieve.
شراکت ها در مورد نیات هستند، اما قد و قامت و جذابیت خود را از آنچه به دست می آورند به دست می آورند.
به عنوان یک پروژه تحقیقاتی یک جاذبه دوگانه وجود دارد.
The van der Waals bond is a weak electrical attraction that is related to the asymmetry of certain atoms and ions.
پیوند واندروالسی یک جاذبه الکتریکی ضعیف است که به عدم تقارن اتم ها و یون های خاص مربوط می شود.
By collision and gravitational attraction, the larger planetesimals swept up the smaller pieces and became the planets.
با برخورد و جاذبه گرانشی، سیاره های بزرگتر قطعات کوچکتر را جارو کردند و به سیاره تبدیل شدند.
تپه های پروونس برای بسیاری جذابیت جادویی دارد.
magnetic attraction
جاذبه مغناطیسی
از پایگاههای ما در کیسیمی و اورلاندو میتوان به این جاذبهها و سایر جاذبهها دسترسی داشت.
There was definitely a physical attraction between us.
قطعا یک جاذبه فیزیکی بین ما وجود داشت.
The Viper یکی از محبوب ترین جاذبه های پارک موضوعی است.
حلقه ما گروهی از شورشیان بود و هیچ کس نمی توانست جذابیت دوست ما را به او درک کند.
For many mothers, one of the attractions of childcare in the workplace is the chance to be near their children.
برای بسیاری از مادران، یکی از جذابیت های مراقبت از کودک در محیط کار، شانس بودن در کنار فرزندانشان است.
بسیاری از جوانان مواد مخدر مصرف می کنند. من شخصاً نمی توانم جاذبه را ببینم.
It is only when the attraction is not a hot one that you hear about the competition from other events or experiences.
تنها زمانی که جذابیت جذاب نیست، در مورد رقابت از رویدادها یا تجربیات دیگر می شنوید.
می توانید ببینید چه جاذبه هایی در طول مسیر شما وجود دارد یا مسیر خود را بر اساس جاذبه هایی که ترجیح می دهید قرار دهید.
کاخ باکینگهام یکی از جاذبه های گردشگری مهم است.
جاذبه اصلی گیورنی باغ مونه است.
از جاذبه های این نمایشگاه می توان به مینی سیرک، دلقک ها، رقصندگان و یک گروه موسیقی جاز اشاره کرد.
غذا دادن به حیوانات برای بازدیدکنندگان مزرعه یک جاذبه محبوب بود.
انتظار میرود این کتابخانه یکی از جاذبههای اصلی بازدیدکنندگان برای شهر باشد.
او یک جاذبه فوری برای او احساس کرد.
جذابیت جنسی بخش بزرگی از عاشق شدن است.
آنها یک جاذبه متقابل قوی احساس کردند.
جذب شما به یک مرد جوان احتمالاً بر اساس برخی نیازهای عاطفی است.
من نمی توانم جذابیت نشستن در ساحل را در تمام روز ببینم.
زندگی شهری برای من جذابیت چندانی ندارد.
او ستاره جاذبه نمایش است.
و جذابیت اضافه شامپاین رایگان در همه پروازها وجود دارد.
اکنون میتوانستم جذابیت یک شغل ثابت و درآمد منظم را ببینم.
پروازهای طولانی هیچ جذابیتی برای من ندارند.
جاذبه اصلی این مکان زندگی شبانه است.
چشم انداز خیره کننده تنها بخشی از جذابیت این منطقه است.
سوفی به وضوح مرکز جذابیت اتاق بود.
gravitational/magnetic attraction
جاذبه گرانشی/مغناطیسی
جذابیت او به شما آشکار است.
آنها دیگر نمی توانستند جاذبه بین خود را انکار کنند.
زندگی در لس آنجلس جاذبه های بسیار زیادی دارد - کلوپ های شبانه، رستوران های خوب و غیره.
tourist attractions
جاذبه های گردشگری
فرصت سفر یکی از جذابیت های اصلی این شغل است.
اسکی برای من جذابیتی ندارد.
او یک جاذبه فیزیکی فوری به او احساس کرد.
gravitational attraction
جاذبه گرانشی
بسته مزایای کارکنان عالی این شرکت یک جذابیت عمده است.
ورزش برای من جذابیت کمی دارد.
فلوریدا جاذبه های گردشگری متعددی دارد.
این مرکز تاریخی یکی از جاذبه های اصلی این شهر است.
repulsion
دافعه
discouragement
دلسردی
repulsiveness
دافعه بودن
hindrance
مانع
dislike
دوست نداشتن
disincentive
بازدارنده
deterrent
جلوگیری
prevention
منصرف کردن
dissuasion
نفرت
بازدارندگی
deterrence
ضد انگیزه
counterincentive
انکار
denial
امتناع
refusal
پاسخ
عزم
determent
خاموش کردن
turn-off
محدودیت
ارعاب
intimidation
چشم پوشی
obviation
hatred
