long
long - طولانی
adjective - صفت
UK :
US :
اندازه گیری طول زیاد از یک سر تا سر دیگر
ادامه یا طی مسافت زیادی از یک مکان به مکان دیگر
برای مدت زمان زیادی یا برای مدت زمانی بیشتر از حد معمول ادامه می یابد
برای صحبت یا پرسیدن در مورد یک طول، مسافت یا زمان خاص استفاده می شود
حاوی کلمات، حروف، نام ها یا صفحات زیادی است
پوشاندن تمام بازوها یا پاهای شما
باعث می شود شما احساس خستگی یا بی حوصلگی کنید
یک مصوت بلند در یک کلمه برای مدت طولانی تری نسبت به یک مصوت کوتاه با همان صدا تلفظ می شود
برای مدت طولانی ادامه دارد
برای مدت طولانی ادامه دهید، به خصوص بیشتر از آنچه می خواهید یا انتظار دارید
برای مدت طولانی ادامه دارد - به ویژه در مورد اختلافات، کمپین ها یا نمایش ها استفاده می شود
برای مدت طولانی ادامه دارد - به ویژه در مورد اثرات یا روابط استفاده می شود
برای مدت طولانی، به خصوص برای مدت طولانی غیرمعمول ادامه می یابد
continuing for a long time especially longer than expected, or longer in a way that makes a situation worse
ادامه برای مدت طولانی، به خصوص طولانی تر از حد انتظار، یا طولانی تر به گونه ای که وضعیت را بدتر می کند
continuing for a long time – used especially about visits, trips, breaks etc that last longer than was planned
برای مدت طولانی ادامه می یابد - به ویژه در مورد بازدید، سفر، استراحت و غیره استفاده می شود که بیشتر از زمان برنامه ریزی شده طول می کشد
به اندازه کافی قوی یا آنقدر بزرگ که برای مدت طولانی ادامه دهد
continuing for a long time – used especially about memories, influences, or feelings of liking someone or something
ادامه برای مدت طولانی - به خصوص در مورد خاطرات، تأثیرات یا احساسات دوست داشتن کسی یا چیزی استفاده می شود
برای مدت طولانی ادامه می دهد و نیاز به انرژی، صبر یا اراده زیادی دارد
ادامه برای مدت طولانی - در مورد سخنرانی ها، پاسخ ها، توضیحات و غیره استفاده می شود
بسیار طولانی و خسته کننده
در مورد فرآیندی که برای مدت طولانی ادامه دارد استفاده می شود
برای مدت طولانی
معمولاً در مورد زمانهای خاصی سؤال میکردند و صحبت میکردند
در زمانی که زمان زیادی قبل یا بعد از یک زمان خاص است
چیزی را بسیار می خواهید، به خصوص زمانی که بعید به نظر می رسد به زودی اتفاق بیفتد
مخفف نوشتاری
داشتن سهام، اوراق قرضه، ارز و غیره زیرا معتقدید که ارزش آنها افزایش خواهد یافت
اگر ساعتهای طولانی یا روز طولانی کار میکنید، بیشتر از حد معمول کار میکنید
برای خرید یا نگه داشتن اوراق قرضه، سهام، ارز و غیره، زیرا معتقدید که ارزش آنها افزایش خواهد یافت
برای مدت زمان زیادی ادامه دارد
فاصله بین دو نقطه است که بیش از حد متوسط یا معمول است
موهای تیره بلندی داشت.
راهروی طولانی را طی کرد.
این طولانی ترین پل جهان بود.
یک سفر طولانی / پیاده روی / رانندگی / پرواز
ما از هر کجای اینجا خیلی فاصله داریم.
خیلی دور است.
انگشتان بلند و نازکی داشت.
یک چمنزار سرسبز از علف های بلند
طول رودخانه نیل چقدر است؟
طول میز شش فوت است.
این گزارش تنها سه صفحه است.
او برای مدت طولانی (برای) بیمار است.
قبل از اینکه او صحبت کند سکوتی طولانی برقرار شد.
من آن را دوست دارم اکنون روزها طولانی تر می شوند (= هر روز مدت زمان بیشتری سبک می ماند).
یک کتاب/فیلم/فهرست طولانی (= زمان زیادی برای خواندن/ تماشا/ پرداختن به آن صرف می شود)
پرستاران باید ساعات طولانی کار کنند (= ساعات بیشتری در روز نسبت به معمول).
قبل از پاسخ دادن، طولانی ترین زمان (= برای مدت بسیار طولانی) به آنها خیره شد.
شیکاگو سابقه طولانی در موسیقی کانتری دارد.
برای داشتن یک زندگی / شغلی طولانی
طول دوره چقدر است؟
فکر کنم فقط سه هفته باشه
چه مدت اقامت در نظر داشتید؟
خسته ام. روز طولانی ای بود.
ما ده سال طولانی ازدواج کردیم.
او معمولا دامن های بلند می پوشد.
یک پیراهن آستین بلند
دولت به فکر ایدهها است، اما عملکرد کوتاهی دارد.
مصوت بلند را در «ضربه» و مصوت کوتاه را در «بیت» مقایسه کنید.
لیستی از تعمیرات به اندازه بازوی شما وجود دارد.
حداکثر یک ساعت طول می کشد.
بالاخره دعایش مستجاب شد.
lengthy
طولانی
lengthened
طولانی شد
قابل توجه
عالی
expanded
منبسط
extended
تمدید شده
faraway
خیلی دور
گسترده
دور
غیر صمیمی
lasting
بادوام
far-reaching
دور از دسترس
long-lasting
طولانی مدت
با طول قابل توجهی
گسترش یافتن انتشار یافتن
long haul
مسافت طولانی
وسیع
جامع
کامل
thorough
جهانی
بطور گسترده
sweeping
عمده فروشی
بی حد و مرز
فراگیر - عمومی - کلی
بزرگ
wide-ranging
wholesale
boundless
all-inclusive
exhaustive
کوتاه
کم اهمیت
compact
فشرده - جمع و جور
اندک
مختصر
curt
کوتاه کردن
shortish
ترد
concise
صمیمانه
succinct
کوتاه شده است
terse
به نقطه
crisp
محدود
pithy
به اختصار
shortened
متراکم شده است
محدود شده است
مناسب
abbreviated
جامع
condensed
خلاصه شده
curtailed
روشن
apposite
محصور
compendious
فشرده شده است
confined
حساس
abridged
ساکت
بی صدا
restricted
compressed
laconic
sententious