long

base info - اطلاعات اولیه

long - طولانی

adjective - صفت

/lɔːŋ/

UK :

/lɒŋ/

US :

family - خانواده
long
طولانی
length
طول
lengthy
طولانی کردن
lengthen
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [long] در گوگل
description - توضیح

  • اندازه گیری طول زیاد از یک سر تا سر دیگر

  • continuing or travelling a great distance from one place to another


    ادامه یا طی مسافت زیادی از یک مکان به مکان دیگر

  • continuing for a large amount of time or for a larger amount of time than usual


    برای مدت زمان زیادی یا برای مدت زمانی بیشتر از حد معمول ادامه می یابد


  • برای صحبت یا پرسیدن در مورد یک طول، مسافت یا زمان خاص استفاده می شود

  • containing a lot of words, letters, names, or pages


    حاوی کلمات، حروف، نام ها یا صفحات زیادی است

  • covering all of your arms or legs


    پوشاندن تمام بازوها یا پاهای شما

  • making you feel tired or bored


    باعث می شود شما احساس خستگی یا بی حوصلگی کنید

  • a long vowel in a word is pronounced for a longer time than a short vowel with the same sound


    یک مصوت بلند در یک کلمه برای مدت طولانی تری نسبت به یک مصوت کوتاه با همان صدا تلفظ می شود

  • continuing for a long time


    برای مدت طولانی ادامه دارد

  • continuing for a long time especially longer than you want or expect


    برای مدت طولانی ادامه دهید، به خصوص بیشتر از آنچه می خواهید یا انتظار دارید

  • continuing for a long timeused especially about disputes, campaigns, or shows


    برای مدت طولانی ادامه دارد - به ویژه در مورد اختلافات، کمپین ها یا نمایش ها استفاده می شود

  • continuing for a long timeused especially about effects or relationships


    برای مدت طولانی ادامه دارد - به ویژه در مورد اثرات یا روابط استفاده می شود

  • continuing for a long time especially an unusually long time


    برای مدت طولانی، به خصوص برای مدت طولانی غیرمعمول ادامه می یابد

  • continuing for a long time especially longer than expected, or longer in a way that makes a situation worse


    ادامه برای مدت طولانی، به خصوص طولانی تر از حد انتظار، یا طولانی تر به گونه ای که وضعیت را بدتر می کند

  • continuing for a long timeused especially about visits, trips, breaks etc that last longer than was planned


    برای مدت طولانی ادامه می یابد - به ویژه در مورد بازدید، سفر، استراحت و غیره استفاده می شود که بیشتر از زمان برنامه ریزی شده طول می کشد


  • به اندازه کافی قوی یا آنقدر بزرگ که برای مدت طولانی ادامه دهد

  • continuing for a long timeused especially about memories, influences, or feelings of liking someone or something


    ادامه برای مدت طولانی - به خصوص در مورد خاطرات، تأثیرات یا احساسات دوست داشتن کسی یا چیزی استفاده می شود

  • continuing for a very long time and needing a lot of energy patience, or determination


    برای مدت طولانی ادامه می دهد و نیاز به انرژی، صبر یا اراده زیادی دارد

  • continuing for too longused about speeches, answers, explanations etc


    ادامه برای مدت طولانی - در مورد سخنرانی ها، پاسخ ها، توضیحات و غیره استفاده می شود

  • very long and boring


    بسیار طولانی و خسته کننده


  • در مورد فرآیندی که برای مدت طولانی ادامه دارد استفاده می شود


  • برای مدت طولانی


  • معمولاً در مورد زمان‌های خاصی سؤال می‌کردند و صحبت می‌کردند


  • در زمانی که زمان زیادی قبل یا بعد از یک زمان خاص است


  • چیزی را بسیار می خواهید، به خصوص زمانی که بعید به نظر می رسد به زودی اتفاق بیفتد

  • the written abbreviation of


    مخفف نوشتاری

  • possessing shares, bonds, currencies etc because you believe that their value is going to increase


    داشتن سهام، اوراق قرضه، ارز و غیره زیرا معتقدید که ارزش آنها افزایش خواهد یافت


  • اگر ساعت‌های طولانی یا روز طولانی کار می‌کنید، بیشتر از حد معمول کار می‌کنید

  • to buy or keep bonds, shares, currencies etc because you believe that their value will rise


    برای خرید یا نگه داشتن اوراق قرضه، سهام، ارز و غیره، زیرا معتقدید که ارزش آنها افزایش خواهد یافت

  • continuing for a large amount of time


    برای مدت زمان زیادی ادامه دارد


  • فاصله بین دو نقطه است که بیش از حد متوسط ​​یا معمول است

example - مثال
  • She had long dark hair.


    موهای تیره بلندی داشت.

  • He walked down the long corridor.


    راهروی طولانی را طی کرد.

  • It was the world's longest bridge.


    این طولانی ترین پل جهان بود.

  • a long journey/walk/drive/flight


    یک سفر طولانی / پیاده روی / رانندگی / پرواز

  • We're a long way from anywhere here.


    ما از هر کجای اینجا خیلی فاصله داریم.

  • It's a long way away.


    خیلی دور است.

  • He had long thin fingers.


    انگشتان بلند و نازکی داشت.

  • a lush meadow of long grass


    یک چمنزار سرسبز از علف های بلند

  • How long is the River Nile?


    طول رودخانه نیل چقدر است؟

  • The table is six feet long.


    طول میز شش فوت است.

  • The report is only three pages long.


    این گزارش تنها سه صفحه است.

  • He’s been ill (for) a long time.


    او برای مدت طولانی (برای) بیمار است.

  • There was a long silence before she spoke.


    قبل از اینکه او صحبت کند سکوتی طولانی برقرار شد.

  • I like it now the days are getting longer (= it stays light for more time each day).


    من آن را دوست دارم اکنون روزها طولانی تر می شوند (= هر روز مدت زمان بیشتری سبک می ماند).

  • a long book/film/list (= taking a lot of time to read/watch/deal with)


    یک کتاب/فیلم/فهرست طولانی (= زمان زیادی برای خواندن/ تماشا/ پرداختن به آن صرف می شود)

  • Nurses have to work long hours (= for more hours in the day than is usual).


    پرستاران باید ساعات طولانی کار کنند (= ساعات بیشتری در روز نسبت به معمول).

  • He stared at them for the longest time (= for a very long time) before answering.


    قبل از پاسخ دادن، طولانی ترین زمان (= برای مدت بسیار طولانی) به آنها خیره شد.

  • Chicago has a long history of country music.


    شیکاگو سابقه طولانی در موسیقی کانتری دارد.

  • to have a long life/career


    برای داشتن یک زندگی / شغلی طولانی

  • How long is the course?


    طول دوره چقدر است؟

  • I think it's only three weeks long.


    فکر کنم فقط سه هفته باشه

  • How long a stay did you have in mind?


    چه مدت اقامت در نظر داشتید؟

  • I'm tired. It's been a long day.


    خسته ام. روز طولانی ای بود.

  • We were married for ten long years.


    ما ده سال طولانی ازدواج کردیم.

  • She usually wears long skirts.


    او معمولا دامن های بلند می پوشد.

  • a long-sleeved shirt


    یک پیراهن آستین بلند

  • The government is long on ideas but short on performance.


    دولت به فکر ایده‌ها است، اما عملکرد کوتاهی دارد.

  • Compare the long vowel in ‘beat’ and the short vowel in ‘bit’.


    مصوت بلند را در «ضربه» و مصوت کوتاه را در «بیت» مقایسه کنید.

  • There's a list of repairs as long as your arm.


    لیستی از تعمیرات به اندازه بازوی شما وجود دارد.

  • It will take an hour at the longest.


    حداکثر یک ساعت طول می کشد.

  • At long last his prayers had been answered.


    بالاخره دعایش مستجاب شد.

synonyms - مترادف
  • lengthy


    طولانی

  • lengthened


    طولانی شد


  • قابل توجه


  • عالی

  • expanded


    منبسط

  • extended


    تمدید شده

  • faraway


    خیلی دور


  • گسترده

  • far


    دور


  • غیر صمیمی

  • lasting


    بادوام

  • far-reaching


    دور از دسترس

  • long-lasting


    طولانی مدت


  • با طول قابل توجهی


  • گسترش یافتن انتشار یافتن

  • long haul


    مسافت طولانی


  • وسیع


  • جامع


  • کامل

  • thorough


    جهانی


  • بطور گسترده

  • sweeping


    عمده فروشی


  • بی حد و مرز


  • فراگیر - عمومی - کلی


  • بزرگ

  • wide-ranging


  • wholesale


  • boundless


  • all-inclusive


  • exhaustive



antonyms - متضاد

  • کوتاه


  • کم اهمیت

  • compact


    فشرده - جمع و جور


  • اندک


  • مختصر

  • curt


    کوتاه کردن

  • shortish


    ترد

  • concise


    صمیمانه

  • succinct


    کوتاه شده است

  • terse


    به نقطه

  • crisp


    محدود

  • pithy


    به اختصار

  • shortened


    متراکم شده است


  • محدود شده است


  • مناسب

  • abbreviated


    جامع

  • condensed


    خلاصه شده

  • curtailed


    روشن

  • apposite


    محصور

  • compendious


    فشرده شده است

  • confined


    حساس

  • abridged


    ساکت


  • بی صدا

  • restricted


  • compressed


  • laconic


  • sententious




لغت پیشنهادی

mightiest

لغت پیشنهادی

resort

لغت پیشنهادی

danger