hypothesis
hypothesis - فرضیه
noun - اسم
UK :
US :
فرضی
فرضیه سازی
بالفرض
an idea that is suggested as an explanation for something but that has not yet been proved to be true
ایده ای که به عنوان توضیحی برای چیزی پیشنهاد می شود، اما هنوز صحت آن ثابت نشده است
ایده ها یا حدس ها، به جای واقعیت ها
ایده ای که می توان آن را آزمایش کرد تا ببینیم آیا درست است یا نه
ایده یا توضیحی برای چیزی که مبتنی بر حقایق شناخته شده است اما هنوز اثبات نشده است
ایده یا توضیحی برای چیزی که ممکن است درست باشد اما هنوز به طور کامل اثبات نشده است
آنچه ما میخواهیم فرضیهای است که من به جای او پاسخ میدهم، در حالی که شما از من سؤال میکنید.
معنی این مطلب این است که هیچ فرضیه ای که از نظریه مارکسیستی استخراج شده است را نمی توان با تحقیقات تجربی رد کرد.
What this means is that there is no way that any hypothesis drawn from Marxist theory can be disproved by empirical investigation.
داشتن چنین مشاهدات مستقیم در مورد انتظارات به ما امکان می دهد اعتبار فرضیه انتظارات عقلایی را از دو طریق آزمایش کنیم.
Possession of such direct observations on expectations would allow us to test the validity of the rational expectations hypothesis in two ways.
فرضیه ما این است که دلفین ها ماهی های آلوده خوردند و این بر سیستم ایمنی دلفین ها تأثیر گذاشت.
Our hypothesis is that the dolphins ate contaminated fish and this affected the dolphins' immune system.
نویسندگان نتیجه می گیرند که این فرضیه پناهندگی را مورد تردید قرار می دهد.
نتایج آزمایش ما این فرضیه را تایید کرد.
The results of our experiment confirmed this hypothesis.
این فرضیه مجموعه ای بی نهایت از منحنی های بی تفاوتی را ایجاد می کند که به محور L محدب هستند.
شواهد، به ویژه ویلیس، این فرضیه کاری را پشتیبانی می کند.
to formulate/confirm a hypothesis
برای فرموله کردن/تأیید یک فرضیه
فرضیه ای در مورد عملکرد رویاها
شواهد کمی برای حمایت از این فرضیه ها وجود دارد.
قبل از اینکه حقایق را داشته باشیم، وارد شدن به فرضیه بی معنی خواهد بود.
Her hypothesis concerns the role of electromagnetic radiation.
فرضیه او به نقش تشعشعات الکترومغناطیسی مربوط می شود.
مطالعه او بر این فرضیه است که ساده سازی زبان امکان پذیر است.
بر اساس این نمودار می توان یک فرضیه ساخت.
در این مرحله نمی توان هیچ یک از فرضیه ها را رد کرد.
دانشمندان یک فرضیه جسورانه ارائه کرده اند.
او از این داده ها برای آزمایش فرضیه خود استفاده کرد
این فرضیه پیشبینی میکند که کودکان در تکلیف A بهتر از تکلیف B عمل خواهند کرد.
نتایج، فرضیه وی را در مورد استفاده از افعال وجهی تأیید کرد.
به نظر می رسد این مشاهدات از فرضیه کاری ما حمایت می کنند.
یک فرضیه نظری در مورد ماهیت ماده
یک فرضیه جالب در مورد توسعه زبان
به نظر می رسد پیشرفت در ژنتیک این فرضیه ها را تایید می کند.
فرضیه او در مورد معنای رویاها بحث های زیادی را برانگیخت.
تحقیقات از این فرضیه پشتیبانی می کند که مهارت های زبانی در سمت چپ مغز متمرکز است.
The survey will be used to test the hypothesis that people who work outside the home are fitter and happier.
از این نظرسنجی برای آزمایش این فرضیه استفاده خواهد شد که افرادی که خارج از خانه کار می کنند بهتر و شادتر هستند.
این مدل اقتصادی واقعاً یک فرضیه کاری است.
چندین فرضیه برای گرم شدن زمین پیشنهاد شده است.
Evidence supports their hypothesis that a long-term relationship built on trust and obligation between a buyer and a sub-contractor leads to prompt delivery and better cooperation.
شواهد از فرضیه آنها حمایت می کند که یک رابطه بلندمدت مبتنی بر اعتماد و تعهد بین خریدار و پیمانکار فرعی منجر به تحویل سریع و همکاری بهتر می شود.
premise
فرضیه
proposition
قضیه
تئوری
supposition
فرض
thesis
پایان نامه
پیش فرض
postulate
حدس و گمان
postulation
مفهوم
presupposition
حدس
surmise
مشاجره
ایده
conjecture
اصل
contention
باور
موقعیت
presumption
پیشنهاد
speculation
بنیاد و پایه
theorem
اساس
axiom
کسر
پایه
اندیشه
استنتاج
تفسیر
rationale
نظر
فلسفه
deduction
inference
حقیقت
واقعیت
واقعی بودن
verity
حقیقت گرایی
actuality
افشا
factuality
صحت
truism
مورد
revelation
یقین - اطمینان - قطعیت
veracity
وجود داشتن
veridicality
دانش
مادی بودن
certainty
اساس
موضوع
ملموس بودن
materiality
قابل لمس بودن
realness
امرار معاش
اطمینان
شواهد و مدارک
tangibility
اصالت
palpability
غیر منطقی بودن
actualness
مزخرف
subsistence
اثبات
certitude
عملی بودن
بودن
genuineness
irrationality
nonsense
practicality
tangibleness