derive
derive - استخراج
verb - فعل
UK :
US :
مشتق
گرفتن چیزی، به ویژه یک مزیت یا یک احساس خوشایند، از چیزی
توسعه یا ناشی از چیز دیگری
برای بدست آوردن یک ماده شیمیایی از ماده دیگر
گرفتن چیزی از چیز دیگری
به دست آوردن یا به دست آوردن چیزی
The process used to derive criteria commenced with a general view of the learning objectives to be focused upon.
فرآیند مورد استفاده برای استخراج معیارها با یک دید کلی از اهداف یادگیری شروع شد.
A country can also derive export revenue from service income e.g. shipping and tourism, together with remittances from overseas workers.
یک کشور همچنین می تواند درآمد صادراتی را از درآمد خدمات به دست آورد، به عنوان مثال. کشتیرانی و گردشگری، همراه با حواله های کارگران خارج از کشور.
این نشان می دهد که الگوهای زندگی تحمیل شده بر نوزادان در واقع از نیاز بیولوژیکی ناشی می شود.
One of the first commercial products to derive from this biotechnology is likely to be genetically engineered tomatoes.
یکی از اولین محصولات تجاری که از این بیوتکنولوژی مشتق می شود احتمالاً گوجه فرنگی های دستکاری شده ژنتیکی است.
Throughout his early adult life he passed from one religious system to another unable to derive lasting spiritual satisfaction form any.
او در طول زندگی اولیه خود از یک نظام دینی به نظام دینی دیگر منتقل شد، و نتوانست رضایت معنوی پایداری را از هیچ یک بدست آورد.
سپس تصمیم گرفت موهایش را بشوید، با این فکر که ممکن است از این مراسم آشنا کمی آرامش بگیرد.
بوجود امدن
موضوع
بهار
stem
ساقه
emanate
سرچشمه می گیرد
ادامه دهید
originate
سرچشمه
جریان
ظهور
دنبال کردن
ensue
به دنبال داشته باشد
توسعه دهد
بالا آمدن
تکامل یابد
بیا
transpire
رخ دهد
dawn
سپیده دم
eventuate
رخ دادن
فرم
رشد
descend
فرود آمدن
ریختن
اتفاق افتادن
آمده از
ناشی از
تولید شود توسط
توسط
originate in
نشأت گرفته در
be taken
گرفته شود
بوجود می آیند در
منشأ خود را در
ایجاد کند
علت
مناسبت
engender
تولید کردن
اثر
تولید می کنند
شروع کنید
تحریک
provoke
آغازکردن
initiate
رسوب می کند
precipitate
ماشه
trigger
پرورش دادن، پروردن
foster
وادار کردن
induce
به وجود آوردن
beget
نژاد
breed
ترویج
عازم شدن
در نتیجه در
منجر شدن
کمک به
جرقه
ساختن برای
spark off
مساعد باشد
خاستگاه باشد
تحریک کردن
سریع
instigate
ايجاد كردن
incite
catalyzeUS
catalyzeUS