evolve
evolve - تکامل یابد
verb - فعل
UK :
US :
تکاملی
اگر یک حیوان یا گیاه تکامل یابد، به تدریج در یک دوره زمانی طولانی تغییر می کند
به تدریج در یک دوره زمانی طولانی توسعه یافته و تغییر کند
به تدریج رشد کردن یا باعث پیشرفت تدریجی چیزی یا کسی شدن
به تدریج تغییر کند یا توسعه یابد
اگر موجودی تکامل یابد، در طول زمان با فرآیند تکامل تغییر می کند.
بتدریج رشد کردن، یا وادار کردن کسی یا چیزی به تدریج تغییر کند و پیشرفت کند
It may require considerable skill to calculate in just what circumstances particular acts will evolve.
ممکن است به مهارت قابل توجهی نیاز باشد تا محاسبه کنیم که اعمال خاص در چه شرایطی تکامل مییابند.
آنها با تغییر نگرش، دسترسی و در دسترس بودن ورزش مذکور تکامل می یابند.
آنها عمدتاً از گیاهان گلدار تغذیه می کنند که خود از اجداد بدون گل تکامل یافته اند.
اکنون بسیاری از دانشمندان بر این باورند که پرندگان از دایناسورها تکامل یافته اند.
در واقع، زیست شناسان اکنون می دانند که چشم ها حداقل 40 بار به طور مستقل به وجود آمده و تکامل یافته اند.
من فکر می کنم روزی به مکانی با روح واقعی گلف تبدیل خواهد شد.
ایده اصلی بروکس اکنون به یک برنامه رسمی ناسا تبدیل شده است.
The game evolved into the kind of event that you feared would either feature the headliner little or not at all.
بازی به گونهای تبدیل شد که از آن میترسیدید که سرفصل آن کم باشد یا اصلاً نباشد.
پس از آن به سرعت به یک نیروی مهیب تبدیل شد.
The city's importance as a financial centre has evolved slowly.
اهمیت این شهر به عنوان یک مرکز مالی به کندی تکامل یافته است.
اگر می خواهید شاعر باشید، باید سبک نوشتاری خود را توسعه دهید.
این ایده از طرحی که در اتاق زیر شیروانی کشف کردم شکل گرفت.
این شرکت به یک تولید کننده عمده مواد شیمیایی تبدیل شده است.
هر مدرسه باید روش کار خود را توسعه دهد.
این سه گونه از یک نیای واحد تکامل یافته اند.
دلفین یک آرواره بسیار توسعه یافته تکامل داده است.
بازی های آنلاین به مرور زمان پیشرفت می کنند.
محصولات ما مطابق با نیازهای زمانه در حال تکامل هستند.
او سبک نقاشی خود را در حین کار به عنوان تصویرگر مجله تکامل داد.
بازار در سال های اخیر پیشرفت قابل توجهی داشته است.
جنبش اعتراضی به یک حزب سیاسی خوب سازمان یافته تبدیل شده است.
دامپزشکی به طور پیوسته در حال تکامل است تا خواسته های صاحبان حیوانات خانگی را برآورده کند.
آفریقا و حیات وحش آن با هم تکامل یافتند.
میمون ها در دنیای جدید کاملاً جدا از میمون های دنیای قدیم تکامل یافته اند.
حیوانات پیچیده تر به تدریج از این موجودات بسیار ساده تکامل یافتند.
این حیوانات بسیار تکامل یافته هستند.
آیا انسان ها از میمون ها به وجود آمده اند؟
این شرکت در طول سال ها به یک سازمان چند میلیون دلاری تبدیل شده است.
Bacteria are evolving resistance to antibiotics.
باکتری ها نسبت به آنتی بیوتیک ها مقاومت می کنند.
These countries are evolving toward more democratic societies.
این کشورها به سمت جوامع دموکراتیک تر در حال تکامل هستند.
در طول سه سال گذشته او به یکی از موفق ترین صاحبان رستوران های آمریکا تبدیل شده است.
Many investment management companies have evolved from small entrepreneurial organizations.
بسیاری از شرکت های مدیریت سرمایه گذاری از سازمان های کوچک کارآفرینی تکامل یافته اند.
ما باید استراتژی های جدیدی را برای مقابله با بازارهای در حال تغییر توسعه دهیم.
توسعه دهد
unfold
گشودن
پیش رفتن
پیشرفت
بسط دادن
رشد
mature
بالغ
enlarge
بزرگنمایی کنید
تغییر دادن
elaborate
دارای جزئیات - بسیط
بهتر کردن
حرکت
فشار دادن
unroll
باز کردن
تغییر دهید
راندن
ظهور
توسعه دادن، گسترش
metamorphose
مسخ
گسترش
thrive
رشد کردن
upgrade
ارتقا دهید
سازگار شدن
ameliorate
بهبود بخشد
augment
تقویت کردن
blossom
شکوفه - گل
differentiate
متمایز کردن
flourish
شکوفا شدن
برو
سر
moderniseUK
moderniseUK
retrogress
قهقرایی
diminish
کاهش
regress
پسرفت
lessen
کاهش دادن
کاهش می یابد
نزول کردن
deteriorate
بدتر شدن
worsen
منحط
degenerate
عود
relapse
عقب نشینی کردن
retrocede
واپسگرا
retrograde
برگشت
معکوس
reverse
برگرداندن
revert
فرو رفتن
عقب نشینی
backslide
برگرد
retreat
برو عقب، حرکت کن به عقب
به عقب حرکت کنید
کوچک شدن
move backward
چروک شدن
shrink
پژمرده شدن
shrivel
مکث
wither
متوقف کردن
halt
بمیر
محو شدن
آتروفی
پوسیدگی
atrophy
عقب نشینی کند
decay
recede