online
online - برخط
adjective - صفت
UK :
US :
از طریق اینترنت به رایانه های دیگر متصل شده یا از طریق اینترنت در دسترس است
مستقیماً به رایانه متصل شده یا توسط رایانه کنترل می شود
مستقیماً به یک شبکه کامپیوتری یا اینترنت متصل شده یا در اینترنت موجود است
محصولات، خدمات یا اطلاعات آنلاین را می توان در اینترنت خریداری یا استفاده کرد
خرید، استفاده و غیره با استفاده از اینترنت
تا بتوانید از ایمیل یا اینترنت استفاده کنید
متصل به یک سیستم
using a computer to communicate with other computers, or of or about a computer that is connected to another computer
استفاده از رایانه برای برقراری ارتباط با رایانه های دیگر یا رایانه ای که به رایانه دیگری متصل است یا در مورد آن
موجود یا انجام شده در اینترنت
خرید، انجام یا استفاده در اینترنت
به اینترنت متصل شوید یا به آن متصل شوید تا بتوانید از خدمات آن استفاده کنید
برای اتصال به یک سیستم و شروع تولید کالا، انرژی، خدمات و غیره.
من فقط آنلاین می شوم و آدرس او را جستجو می کنم.
online banking
بانکداری آنلاین
شاید شما در حال حاضر یک جانباز آنلاین، یک عادت چت روم باشید.
There are two possible explanations: the online environment either created a new demand or stimulated an existing inherent need.
دو توضیح ممکن وجود دارد: محیط آنلاین یا تقاضای جدیدی ایجاد کرد یا نیاز ذاتی موجود را تحریک کرد.
Kick Media's network will include major branded magazine movie retail, online games, clothing and speciality shop sites.
شبکه کیک مدیا شامل مجلات معتبر، فیلم، خرده فروشی، بازی های آنلاین، پوشاک و سایت های فروشگاه های تخصصی خواهد بود.
The online journal of current clinical trials, a scientific electronic journal is to be launched this month.
مجله آنلاین آزمایشات بالینی فعلی، یک مجله الکترونیکی علمی، قرار است در این ماه راه اندازی شود.
Some of this material can be found elsewhere in a growing number of online resources related to trade.
برخی از این مطالب را می توان در جای دیگری در تعداد فزاینده ای از منابع آنلاین مرتبط با تجارت یافت.
Before downloading any beta software check the appropriate Usenet news group or online service forum for possible complaints about the software.
قبل از دانلود هر نرم افزار بتا، گروه خبری Usenet یا انجمن خدمات آنلاین مربوطه را برای شکایات احتمالی در مورد نرم افزار بررسی کنید.
این فقط یک ضربه ناگوار دیگر در تکامل خدمات آنلاین است.
These features which have been originally built into online systems to improve system performance are of considerable instructional value to searchers.
این ویژگیها که در ابتدا برای بهبود عملکرد سیستم در سیستمهای آنلاین ساخته شدهاند، ارزش آموزشی قابل توجهی برای جستجوگران دارند.
خرید آنلاین هم ارزان و هم راحت است.
online stores/services/retailers
فروشگاه های آنلاین / خدمات / خرده فروشان
online dating/gaming/banking
دوستیابی آنلاین / بازی / بانکداری
او ساعت ها را صرف بازی های آنلاین می کند.
جامعه آنلاین مکانی است که مشتریان با علایق مشابه برای تعامل با یکدیگر ملاقات می کنند.
All this information is now online.
همه این اطلاعات اکنون آنلاین است.
می توانید ببینید کدام یک از دوستان شما آنلاین هستند و برای آنها پیام ارسال کنید.
تخمین زده می شود که اکنون پنج میلیارد کاربر آنلاین هستند.
این مقاله دارای یک مکمل آنلاین است که از فهرست مطالب قابل دسترسی است.
حراج های آنلاین در مکان هایی مانند eBay تخفیف های شگفت انگیزی ارائه می دهند.
یک سرویس مشاغل آنلاین تعاملی
این سایت تبلیغات آنلاین رایگان ارائه می دهد.
شبکه های اجتماعی آنلاین
an online newspaper/magazine/dictionary
یک روزنامه / مجله / فرهنگ لغت آنلاین
online banking/shopping
بانکداری آنلاین/خرید
آیا دوست دارید آنلاین خرید کنید؟
این فرهنگ لغت در سال 1999 آنلاین شد.
وقتی آنلاین شدم آدرس ایمیلم را برای شما ارسال می کنم.
انتظار می رود که نیروگاه جدید تا ماه جولای آنلاین شود.
کارخانه جدید چه زمانی آنلاین می شود (= شروع به تولید)؟
من آنلاین شدم تا ببینم ایمیلی برایم ارسال شده است یا خیر.
رایانه در حال حاضر آنلاین نیست، بنابراین خط تلفن در دسترس است.
باز کردن یک حساب بانکی آنلاین نمی تواند ساده تر باشد.
معاملات آنلاین توسط افراد افزایش یافته است.
این شرکت با وب سایت خود یک حضور آنلاین ایجاد کرد.
online retailers/investors
خرده فروشان/سرمایه گذاران آنلاین
تمامی محصولات ما به صورت آنلاین در دسترس هستند.
فروشگاه های زنجیره ای 315 نیز به صورت آنلاین معامله می کنند.
خریداران به خرید آنلاین عادت کرده اند.
بیش از 400 کارت اعتباری را مقایسه کنید و به صورت آنلاین درخواست دهید.
من آنلاین شدم تا دنبال یک پرواز ارزان بگردم.
connected
متصل
networked
شبکه شده
بر
linked
مرتبط
virtual
مجازی
accessible
در دسترس
wired
سیمی
streaming
جریان
وصل شد
hooked up
برخط
on-line
روی صفحه نمایش
on-screen
به موقع
real-time
به صورت الکترونیکی متصل شده است
electronically connected
در اینترنت
وصل شده
plugged in
میزبانی شد
hosted
در شبکه
در وب
به اشتراک گذاشته شده است
shared
اینترنت
internet
قابل دسترسی با کامپیوتر
ابر
