elsewhere

base info - اطلاعات اولیه

elsewhere - در جای دیگر

adverb - قید

/ˌelsˈwer/

UK :

/ˌelsˈweə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [elsewhere] در گوگل
description - توضیح

  • در، در، یا به مکان دیگری


  • در، در، از، یا به مکان دیگر یا مکان های دیگر؛ هر جا یا جای دیگری


  • (در، در، از، یا به) مکان یا مکان های دیگر؛ هر جا یا جای دیگری

  • Such politically engaged postmodernism is rarer in Britain than elsewhere.


    چنین پست مدرنیسم سیاسی در بریتانیا نادرتر از جاهای دیگر است.

  • He'll work as a freelance consultant unless he finds a better job elsewhere.


    او به عنوان یک مشاور آزاد کار خواهد کرد، مگر اینکه کار بهتری در جای دیگری پیدا کند.

  • Make your home difficult to get into and burglars will go elsewhere.


    ورود به خانه خود را سخت کنید و سارقان به جای دیگری خواهند رفت.

  • Firms in those countries become the world leaders and begin to export as rising incomes spur demand elsewhere.


    شرکت‌ها در آن کشورها رهبران جهانی می‌شوند و با افزایش درآمد، تقاضا را در جاهای دیگر افزایش می‌دهند و شروع به صادرات می‌کنند.

  • Given that the workplace by itself provides so little as a basis for solidarity, we have to look elsewhere.


    با توجه به اینکه محل کار به خودی خود زمینه کمی برای همبستگی فراهم می کند، ما باید به دنبال جای دیگری باشیم.

  • Not that my food supply seems worse than elsewhere but less and less does it seem better.


    نه اینکه عرضه غذای من بدتر از جاهای دیگر به نظر می رسد، اما کمتر و کمتر بهتر به نظر می رسد.

  • Its members can do things considered unacceptable elsewhere in our culture.


    اعضای آن می توانند کارهایی را انجام دهند که در جای دیگری از فرهنگ ما غیرقابل قبول است.

  • Prices continue to rise in Moscow and elsewhere in the country.


    قیمت ها همچنان در مسکو و سایر نقاط کشور افزایش می یابد.

  • Elsewhere in the region conditions are significantly better.


    در سایر نقاط منطقه، شرایط به طور قابل توجهی بهتر است.

  • At least some of the drop in wholesale prices has started showing up elsewhere on the West Coast.


    حداقل بخشی از کاهش قیمت عمده فروشی در سایر نقاط ساحل غربی ظاهر شده است.

  • In North America and Europe, cats are companions for many people. Elsewhere they are not regarded as pets.


    در آمریکای شمالی و اروپا، گربه ها همراه بسیاری از مردم هستند. در جاهای دیگر، آنها به عنوان حیوان خانگی در نظر گرفته نمی شوند.


  • تغییرات در یک عنصر از آمیخته بازاریابی می تواند در هر دسته یا در جای دیگری در آمیخته بازاریابی عواقبی داشته باشد.

example - مثال
  • Dissatisfied customers will look elsewhere.


    مشتریان ناراضی به جای دیگری نگاه خواهند کرد.

  • The site contains information not found elsewhere.


    این سایت حاوی اطلاعاتی است که در جای دیگری یافت نمی شود.

  • The answer to the problem must be sought elsewhere.


    پاسخ مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد.

  • Our favourite restaurant was closed, so we had to go elsewhere.


    رستوران مورد علاقه ما بسته بود، بنابراین باید به جای دیگری می رفتیم.

  • Details of Keats’ biography are given elsewhere (= in another part of this book article etc.)


    جزئیات بیوگرافی کیتس در جای دیگری آورده شده است (= در قسمت دیگری از این کتاب، مقاله و غیره)

  • Elsewhere the weather today has been fairly sunny.


    در جاهای دیگر هوا امروز نسبتا آفتابی بوده است.

  • Prices are higher here than elsewhere.


    اینجا قیمت ها بالاتر از جاهای دیگر است.

  • The report looks at economic growth in Europe and elsewhere.


    این گزارش به رشد اقتصادی در اروپا و جاهای دیگر می پردازد.

  • They couldn't find what they wanted and decided to look elsewhere.


    آنها نتوانستند آنچه را که می خواستند پیدا کنند و تصمیم گرفتند جای دیگری را جستجو کنند.

  • It’s hot and sunny on the coast but not elsewhere.


    در ساحل گرم و آفتابی است اما در جاهای دیگر نه.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

interpreted

لغت پیشنهادی

indication

لغت پیشنهادی

auger