consultant
consultant - مشاور
noun - اسم
UK :
US :
مشاوره
مشورتی
مشورت کردن
---
---
کسی که کارش مشاوره دادن در مورد یک موضوع خاص است
a hospital doctor of a very high rank who has a lot of knowledge about a particular area of medicine
یک پزشک بیمارستان با رتبه بسیار بالا که دانش زیادی در مورد یک حوزه خاص از پزشکی دارد
کسی که کارش ارائه مشاوره یا آموزش به افراد یا مشاغل در زمینه خاصی است
کسی که در مورد یک موضوع خاص به مردم مشاوره می دهد
آ متخصص (= پزشک با آموزش و دانش ویژه در زمینه خاصی از پزشکی)
a person who is a specialist in a particular subject and whose job is to give advice and information to businesses, government organizations, etc.
فردی که در یک موضوع خاص متخصص است و کارش مشاوره و اطلاعات به مشاغل، سازمان های دولتی و غیره است.
کسی که برای ارائه مشاوره تخصصی یا آموزش در مورد یک موضوع خاص پول می گیرد
او شغل خود را به عنوان برنامه نویس کامپیوتر رها کرده و به عنوان مشاور در یک شرکت آلمانی مشغول به کار است.
کاکبرن به عنوان مشاور ناسا به جزئیات محرمانه برنامه فضایی ایالات متحده دسترسی داشت.
بوث مشاور زبان یکی از آژانس های مطبوعاتی کشور است.
او مشاور نمایش مسابقه فیلم رابرت ردفورد بود.
Co. banking consultant Ted Devine.
مشاور بانکی شرکت تد دیوین.
The industrial engineering consultant makes his report of findings to Hanes and Sparta management.
مشاور مهندسی صنایع گزارش خود را از یافته ها به مدیریت هانس و اسپارت ارائه می کند.
با شرکت های تعمیر و نگهداری تماس بگیرید و با مهندسان، مشاوران و سایر کارکنان ارتباط برقرار کنید.
Discussion and conclusions After this series of hour long consultant interviews the interviewers were left with three dominant impressions.
بحث و نتیجه گیری پس از این سلسله مصاحبه های یک ساعته مشاور، مصاحبه کنندگان با سه برداشت غالب باقی ماندند.
Morris is a Democratic media consultant.
موریس یک مشاور رسانه ای دموکرات است.
The plant consultant will come into an establishment to select material and is then followed by the plant technician.
مشاور کارخانه برای انتخاب مواد وارد یک کارخانه می شود و سپس تکنسین کارخانه او را دنبال می کند.
Dr Jamieson is the consultant psychologist at St Andrew's hospital.
دکتر جیمیسون روانشناس مشاور در بیمارستان سنت اندرو است.
The consultant emphasised if she followed his instructions implicitly there was no reason she should not return to full health.
مشاور تاکید کرد که اگر به طور ضمنی از دستورات او پیروی کند، دلیلی ندارد که به سلامت کامل بازگردد.
The consultant will need sufficient power to influence the sponsor in order to sell the effort to others in the organization.
مشاور به قدرت کافی برای تأثیرگذاری بر حامی مالی نیاز دارد تا بتواند تلاش خود را به دیگران در سازمان بفروشد.
مشاور به ژان گفت که برای نجات جان او یک عمل جراحی ضروری است.
a technology/design consultant
یک مشاور فناوری/طراحی
او به وضوح توسط مشاوران تصویر هدایت می شود.
the president’s consultant on economic affairs
مشاور رئیس جمهور در امور اقتصادی
او خوشحال بود که به عنوان مشاور شرکت عمل می کند.
a consultant in obstetrics
مشاور زنان و زایمان
a consultant surgeon
یک جراح مشاور
این بررسی سال گذشته توسط مشاوران مستقل انجام شد.
آنها به عنوان مشاور یک شرکت نرم افزاری کار می کنند.
We brought in a management consultant to sort out the mess.
ما یک مشاور مدیریت آوردیم تا مشکل را حل کند.
a consultant in design printing and advertising
مشاور طراحی، چاپ و تبلیغات
مشاور اخلاق کسب و کار
He's a top consultant on ecological waste disposal.
او یک مشاور برتر در زمینه دفع زباله های زیست محیطی است.
The professor also acted as a consultant to the Department of Education.
استاد همچنین به عنوان مشاور اداره آموزش و پرورش فعالیت می کرد.
The report was compiled by an independent consultant.
این گزارش توسط یک مشاور مستقل تهیه شده است.
The statistics are the result of independent research by economic consultants.
این آمار حاصل تحقیقات مستقل مشاوران اقتصادی است.
a consultant in psychiatry
مشاور روانپزشکی
او اکنون مشاور بیمارستان است.
a management/financial/computer consultant
یک مشاور مدیریت/مالی/کامپیوتر
یک شرکت مشاوران روابط عمومی
ژنرال سابق اکنون به عنوان مشاور پنتاگون خدمت می کند.
او در نقش خود به عنوان مشاور تجاری به سراسر کشور سفر می کند.
او اکنون 58 ساله است و به عنوان مشاور تعدادی از مشتریان در بخش بانکداری مشغول به کار است.
این شرکت یک مشاور را برای انجام این مطالعه استخدام کرده است.
مشاور
counsellorUK
مشاور انگلستان
متخصص
کارشناس
advisor
مشاوره
counsel
قدرت
consigliere
consigliere
مشاور ایالات متحده
counselorUS
راهنما
ماون
maven
آس
pundit
هات شات
ace
ویز
hotshot
جادوگر
whizz
فریلنسر
wizard
گورو
freelancer
استاد
guru
مرشد
حرفه ای
mentor
کهنه سرباز
pro
عامل تغییر
معلم
معلم خصوصی
قابل اعتماد
مربی
tutor
تحلیلگر
confidant
راهنمایی کننده
tipster
pupil
شاگرد
دانشجو
دشمن
foe
دنباله رو
disciple
تازه کار
follower
شاگرد کارآموز
novice
مشروط
apprentice
سرپرست
mentee
کارآموز
probationer
مبتدی
tutee
یادگیرنده
trainee
تازه کار کردن
rookie
محقق
beginner
دانشجوی سال اول
learner
سال دوم
novitiate
فوق لیسانس
freshwoman
فارغ التحصیل
استخدام کنند
freshman
ادم تازه کار
sophomore
دانش آموز
postgraduate
کارشناسی
greenhorn
schoolchild
undergraduate