psychologist
psychologist - روانشناس
noun - اسم
UK :
US :
someone who is trained in psychology
کسی که در زمینه روانشناسی آموزش دیده است
someone who studies the human mind and human emotions and behaviour, and how different situations have an effect on people
کسی که ذهن انسان و احساسات و رفتار انسان را مطالعه می کند و اینکه چگونه موقعیت های مختلف بر افراد تأثیر می گذارد
کسی که ذهن و احساسات و رابطه آنها با رفتار را مطالعه می کند
They were advised by a psychologist to set aside a certain portion of time each evening for home-work.
روانشناس به آنها توصیه کرد که هر روز عصر زمان مشخصی را برای انجام کارهای خانه اختصاص دهند.
بسیاری از روانشناسان زن محور سعی می کنند از چنین پارامترهای شناسایی شده توسط مردان اجتناب کنند.
یک روانشناس کودک
She told us she worked as an educational psychologist in Athens.
او به ما گفت که به عنوان یک روانشناس آموزشی در آتن کار می کند.
هر روانشناس خودش دقیقاً همین کار را می کند و هیچ اشتباهی در آن نمی بیند.
روانشناسان پس از فارغ التحصیلی در زمینه های مختلفی کار می کنند.
او نزد روانشناس خود اعتراف کرد که برای صحبت با زنان خجالتی بوده است.
Peter Miller was an independent psychologist.
پیتر میلر یک روانشناس مستقل بود.
Female and male psychologists often experience what Laws calls sponsor relationships, which play an important part in getting them established.
روانشناسان زن و مرد اغلب چیزی را تجربه می کنند که قوانین روابط اسپانسر می نامد، که نقش مهمی در ایجاد آنها دارد.
Age is particularly significant for women psychologists.
سن به ویژه برای روانشناسان زن مهم است.
برای مراجعه به روانشناس
برای رفتن به یک روانشناس
یک روانشناس تربیتی
روانشناس بالینی (= کسی که افراد مبتلا به بیماری روانی را درمان می کند)
I made an appointment with the school psychologist.
با روانشناس مدرسه قرار گذاشتم.
یک روانشناس کودک
a sports psychologist
یک روانشناس ورزشی
او 15 سال را به عنوان روانشناس بالینی گذراند.
psychiatrist
روانپزشک
psychotherapist
روان درمانگر
therapist
درمانگر
counselorUS
مشاور ایالات متحده
psychoanalyst
روانکاو
تحلیلگر
shrink
کوچک شدن
counsellorUK
مشاور انگلستان
headshrinker
سر کوچک کن
psychoanalyser
بیگانه گرا
alienist
آسیب شناس روانی
psychopathologist
دکتر ذهن
سر دکتر
تحلیلگر اختلالات
disorders analyst
دوچرخه سوار ترفند
trick cyclist
مردانی با کت سفید
مشاور
کوچک کننده سر
head shrinker
مرشد
mentor
معلم
متخصص
شفا دهنده
healer
مشاور راهنما
guidance counsellor
قابل اعتماد
confidant
راهنما
معلم خصوصی
tutor
مربی
محرم
confidante
صبور