backcountry

base info - اطلاعات اولیه

backcountry - عقب ماندگی

noun - اسم

/ˈbækkʌntri/

UK :

/ˈbækkʌntri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [backcountry] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • That night I camped at Bee Island one of the park's six backcountry campsites.


    آن شب، در جزیره بی، یکی از شش کمپینگ در پارک کمپ زدم.

synonyms - مترادف
  • backwoods


    چوب های پشتی

  • outback


    دورافتاده

  • bush


    بوته

  • hinterland


    سرزمین داخلی

  • backlands


    سرزمین های پشتی

  • outlands


    خارج از کشور

  • backwater


    پشت آب

  • boondocks


    بوندوکس

  • frontier


    مرز

  • boonies


    پونی ها

  • sticks


    میله ها

  • hinterlands


    مناطق داخلی


  • مزرعه

  • up-country


    بالا کشور


  • پشت فراتر

  • wilds


    وحشی ها

  • backveld


    عقب افتاده

  • platteland


    پلاتلند

  • wilderness


    بیابان

  • beyond the black stump


    فراتر از کنده سیاه


  • وسط ناکجا آباد


  • کشور

  • booay


    بووی

  • countryside


    حومه شهر

  • backland


    سرزمین پشتی

  • backblocks


    بلوک های پشتی

  • tall timbers


    الوارهای بلند

  • Woop Woop


    ووپ ووپ


  • کشور عقب

  • provinces


    استان ها

  • remote areas


    مناطق دور افتاده

antonyms - متضاد

  • شهر

  • conurbation


    شهرنشینی

  • farmland


    زمین کشاورزی

  • metropolis


    کلان شهر

  • municipality


    شهرداری


  • منطقه ساخته شده

  • built-up area


    منطقه شهری


  • دهکده


  • توافق


  • انجمن


  • مستعمره

  • colony


    کمون

  • commune


    اردوگاه

  • encampment


    مرکز ایالات متحده

  • centerUS


    شهرستان

  • township


    سکونت

  • habitation


    حومه شهر

  • suburb


    استعمار ایالات متحده

  • inhabitancy


    محله انگلستان

  • colonizationUS


    محله ایالات متحده

  • neighbourhoodUK


    اصالت

  • neighborhoodUS


    محل سکونت

  • principality


    بوندوکس

  • residence


    استقرار

  • boondocks


    بخش


  • کیهان شهر

  • hamlet


    شهرک

  • borough


  • cosmopolis


  • townlet


  • megalopolis


لغت پیشنهادی

squeamish

لغت پیشنهادی

breaking

لغت پیشنهادی

benevolently