remote
remote - از راه دور
adjective - صفت
UK :
US :
دور از شهرها یا مکان های دیگری که مردم در آن زندگی می کنند
اگر شانس یا احتمال اتفاقی دور باشد، احتمال وقوع آن زیاد نیست
دور در زمان
بسیار متفاوت از چیزی
unfriendly, and not interested in people
غیر دوستانه، و علاقه ای به مردم ندارند
کنترل از راه دور
سیستم ها یا تجهیزات از راه دور برای کنترل ماشین، سیستم کامپیوتری و غیره از راه دور استفاده می شوند
اگر احتمال، خطر، خطر و غیره دور از دسترس باشد، فقط احتمال کمی وجود دارد که اتفاق بیفتد
دور در فاصله
یک منطقه دورافتاده، خانه یا روستا فاصله زیادی با هر شهر و شهر دارد
remote computer systems are available to users in another part of a building or in another place for example through a network
سیستم های کامپیوتری از راه دور در قسمتی دیگر از یک ساختمان یا در مکان دیگری، به عنوان مثال از طریق شبکه، در دسترس کاربران قرار می گیرند
used to refer to an activity that is done away from the place where it usually happens, especially by means of technology
برای اشاره به فعالیتی به کار می رود که دور از مکانی که معمولاً در آن اتفاق می افتد، به ویژه با استفاده از فناوری انجام می شود
نزدیک به چیزی نیست
اندک
خیلی دوستانه نیست یا علاقه کمی به افراد دیگر نشان نمی دهد
آ کنترل از راه دور
در فاصله، زمان یا رابطه بسیار دور. نزدیک نیست
کسی که رفتارش از راه دور است، دوستانه یا علاقه ای به دیگران ندارد.
اما آنها اظهار داشتند که آسیب بسیار دور بوده است.
remote computer systems are available to users in another part of a building or in another place for example through a network
احتمال تکرار چنین حادثه ای بسیار دور است.
پدر پیتر همیشه دور و بر خانواده اش ساکت بود.
این روش با دوربین های از راه دور نظارت شد.
کار واقعی توسط رایانه های راه دور در وب انجام می شود.
این بالگرد در یک منطقه صحرایی دور افتاده سقوط کرد.
تلاش زیادی برای ردیابی ارتباطات دورافتاده خانوادگی در خارج از کشور به شرط عدم شناسایی یک خیر انجام شد.
آنها به یک خانه مزرعه دورافتاده در شمال ولز نقل مکان کردند.
Much effort went into tracing remote family connections abroad on the off chance of identifying a benefactor.
هواپیما در یک منطقه جنگلی دورافتاده سقوط کرد.
کاوشگرهای فضایی در قسمت های تاریک، سرد و دورافتاده منظومه شمسی کار می کنند.
این احتمال وجود دارد که در صورت قطع بودجه، این برنامه متوقف شود.
یک روستا/جزیره/موقعیت/منطقه دورافتاده
یک جامعه از راه دور
یک نقطه دورافتاده از کشور
یک ساحل دورافتاده
یکی از دورافتاده ترین مناطق جهان
این منطقه دورافتاده، کوهستانی و بدون جاده است.
این سایت از مراکز عمده جمعیتی دور است.
خانه مزرعه از هر ساختمان دیگری دور است.
در گذشته/آینده دور
اجداد دور (= که مدتها پیش زندگی می کرد)
حقایق زیادی در مورد گذشته دور و آینده دور وجود دارد که ما نمی توانیم آنها را بدانیم.
یک پسر عموی دور
یک پایانه/پایگاه داده/سرور از راه دور
نظریه های او تا حدودی از واقعیت دور است.
یک رمان نباید خیلی از تجربیات خوانندگانش دور باشد.
جین از آنچه در اطرافش می گذشت احساس دوری می کرد.
وقتی صحبت می کرد، صدایش سرد و دور بود.
او به نوعی چهره ای دور از دسترس باقی می ماند.
هنوز احتمال زیادی وجود دارد که او را زنده پیدا کنند.
من اصلاً نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید.
در آن زمان، یک ساختمان جدید مدرسه فقط یک رویای دور افتاده بود.
یک امکان نسبتاً دور
geographically remote areas
مناطق دور افتاده جغرافیایی
rural areas that are relatively remote
مناطق روستایی که نسبتا دور هستند
استرالیا بزرگ است و از مراکز بزرگ جمعیتی جهان دور است.
remote galaxies
کهکشان های دوردست
آنها در گوشه ای دورافتاده از اسکاتلند، کیلومترها دورتر از نزدیکترین مغازه زندگی می کنند.
یک روستای دورافتاده کوهستانی
این به شما امکان می دهد از راه دور به ایمیل خود دسترسی داشته باشید.
یک سرور راه دور
Participants in the remote learning program will interact with mentors through interactive video sessions.
شرکت کنندگان در برنامه آموزش از راه دور از طریق جلسات ویدیویی تعاملی با مربیان تعامل خواهند داشت.
در نزدیکی
neighboringUS
همسایه ایالات متحده
neighbouringUK
همسایه انگلستان
convenient
راحت
handy
دستی
فوری
adjacent
مجاور
proximate
نزدیک
accessible
در دسترس
adjoining
بستن
به هم پیوسته
contiguous
همسایه
نزدیک در دست
next-door
دور نیست
نه چندان دور
هم مرز
close-by
در کنار
در كنار
متقابل
دور و بر
آشنا
nigh
محلی
bordering
عمومی
alongside
مستقیم
abutting