solar

base info - اطلاعات اولیه

solar - خورشیدی

adjective - صفت

/ˈsəʊlər/

UK :

/ˈsəʊlə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [solar] در گوگل
description - توضیح
  • relating to the sun


    مربوط به خورشید

  • using the power of the sun’s light and heat


    با استفاده از نیروی نور و گرمای خورشید


  • از خورشید یا از خورشید، یا استفاده از انرژی خورشید برای تولید نیروی الکتریکی


  • استفاده از انرژی خورشید برای تولید برق

  • Girl light the torches in the solar!


    دختر، مشعل ها را در خورشید روشن کن!

  • An increase in the number of dark spots on the sun marks such a period of high solar activity.


    افزایش تعداد لکه های تاریک روی خورشید چنین دوره ای از فعالیت خورشیدی بالا را نشان می دهد.

  • Guy took two steps away from the solar door and had to stop.


    گای دو قدم از در خورشیدی دور شد و مجبور شد بایستد.

  • Furthermore Conservation moves are very effective in this sector and solar energy is very suitable for water heating needs.


    علاوه بر این، حرکات حفاظتی در این بخش بسیار موثر است و انرژی خورشیدی برای نیازهای گرمایش آب بسیار مناسب است.

  • At times of strong solar heating there may be many active dust devils at the same time.


    در مواقع گرمایش شدید خورشیدی ممکن است همزمان تعداد زیادی شیاطین گرد و غبار فعال وجود داشته باشند.

  • a solar observatory


    یک رصدخانه خورشیدی

  • The first solar panels were developed by Bell Laboratories in 1954 as part of the space program.


    اولین پنل های خورشیدی توسط آزمایشگاه های بل در سال 1954 به عنوان بخشی از برنامه فضایی ساخته شد.

  • But because ultraviolet radiation is a constant feature of solar radiation, the ozone layer is maintained.


    اما از آنجایی که اشعه ماوراء بنفش یک ویژگی ثابت تابش خورشیدی است، لایه اوزون حفظ می شود.

  • There are many missions that only solar sails can do.


    ماموریت های زیادی وجود دارد که فقط بادبان های خورشیدی می توانند انجام دهند.

example - مثال
  • solar radiation


    تابش خورشیدی

  • a solar eclipse


    یک خورشید گرفتگی


  • باد خورشیدی


  • چرخه خورشیدی

  • solar heating


    گرمای خورشیدی

  • a satellite telephone with solar-powered batteries


    تلفن ماهواره ای با باتری های خورشیدی

  • solar flares


    شراره های خورشیدی

  • a solar cell/panel


    یک سلول/پانل خورشیدی


  • انرژی خورشیدی


  • نیروی خورشیدی


  • یک پنل خورشیدی

synonyms - مترادف
  • heliacal


    مارپیچ

  • stellar


    ستاره ای

  • cosmic


    کیهانی

  • empyreal


    امپریال

antonyms - متضاد
  • earthly


    زمینی

  • terrestrial


لغت پیشنهادی

unprofitable

لغت پیشنهادی

conviction

لغت پیشنهادی

purchased