furthermore

base info - اطلاعات اولیه

furthermore - علاوه بر این

adverb - قید

/ˌfɜːrðərˈmɔːr/

UK :

/ˌfɜːðəˈmɔː(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [furthermore] در گوگل
description - توضیح
  • in addition to what has already been said


    علاوه بر آنچه قبلاً گفته شد

  • in addition; more importantly


    علاوه بر این؛ مهمتر

  • (used to add information) also and more importantly


    (برای افزودن اطلاعات استفاده می شود) همچنین و مهمتر از آن


  • علاوه بر این، می توان از آن در بخش استفاده کرد.

  • To be blunt, the Net isn't meant for kids, and furthermore it's not a babysitter.


    به صراحت بگویم، نت برای بچه ها در نظر گرفته نشده است، و علاوه بر این، یک پرستار بچه هم نیست.

  • The monarch is, furthermore more than merely a part of Parliament under the constitution of the United Kingdom.


    علاوه بر این، پادشاه طبق قانون اساسی بریتانیا بیش از صرفاً بخشی از پارلمان است.

  • The majority of Americans increased their wealth in the past decade. Furthermore the gains were substantial.


    اکثریت آمریکایی ها در دهه گذشته ثروت خود را افزایش دادند. علاوه بر این، دستاوردها قابل توجه بود.


  • علاوه بر این تصور می شود که اندکی مذهب راهی برای کاهش جرم و ترویج جامعه ای باثبات باشد.

  • And furthermore what is the justification for making it?


    و علاوه بر این، چه توجیهی برای ساخت آن وجود دارد؟

example - مثال
  • He said he had not discussed the matter with her. Furthermore he had not even contacted her.


    او گفت که در این مورد با او صحبت نکرده است. علاوه بر این، او حتی با او تماس نگرفته بود.

  • Bilingual children do better in IQ tests than children who speak only one language. In addition/What is more they seem to find it easier to learn third or even fourth languages.


    کودکان دو زبانه در تست های هوش بهتر از کودکانی که تنها به یک زبان صحبت می کنند، عمل می کنند. علاوه بر این، به نظر می رسد یادگیری زبان های سوم یا حتی چهارم برای آنها آسان تر است.

  • Learning another language not only improves children’s job prospects in later life but also boosts their self-esteem.


    یادگیری زبان دیگر نه تنها آینده شغلی کودکان را در زندگی بعدی بهبود می بخشد، بلکه عزت نفس آنها را نیز افزایش می دهد.

  • Teaching children a second language improves their job prospects in later life. Other benefits include increased self-esteem and greater tolerance of other cultures.


    آموزش زبان دوم به کودکان، آینده شغلی آنها را در زندگی بعدی بهبود می بخشد. از دیگر مزایای آن می توان به افزایش عزت نفس و تحمل بیشتر فرهنگ های دیگر اشاره کرد.

  • Another/One further/One additional reason for encouraging bilingual education is that it boosts children’s self-esteem.


    یکی دیگر/یکی دیگر/یکی دیگر از دلایل تشویق آموزش دوزبانه این است که عزت نفس کودکان را افزایش می دهد.

  • Studies suggest that bilingual children find it easier to learn additional languages. There is, moreover increasing evidence that bilingual children perform better across a range of school subjects, not just foreign languages.


    مطالعات نشان می دهد که کودکان دوزبانه یادگیری زبان های اضافی را آسان تر می کنند. علاوه بر این، شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می دهد کودکان دوزبانه در طیف وسیعی از دروس مدرسه، نه فقط در زبان های خارجی، عملکرد بهتری دارند.

  • His claim that children find bilingual education confusing is based on very little evidence. Moreover the evidence he does provide is seriously flawed.


    ادعای او مبنی بر اینکه کودکان آموزش دوزبانه را گیج کننده می دانند مبتنی بر شواهد بسیار کمی است. علاوه بر این، شواهدی که او ارائه می کند به شدت ناقص است.

  • Research has shown that first-language development is not impeded by exposure to a second language. Furthermore there is no evidence to support the claim that children find bilingual education confusing.


    تحقیقات نشان داده است که قرار گرفتن در معرض زبان دوم مانع رشد زبان اول نمی شود. علاوه بر این، هیچ مدرکی برای حمایت از این ادعا وجود ندارد که کودکان آموزش دوزبانه را گیج کننده می دانند.

  • The house is beautiful. Furthermore it's in a great location.


    خانه زیباست علاوه بر این، در یک موقعیت عالی قرار دارد.

  • I don’t know what happened to Roberto, and furthermore I don’t care.


    من نمی دانم چه اتفاقی برای روبرتو افتاد و علاوه بر این، برایم مهم نیست.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

balustrade

لغت پیشنهادی

amplification

لغت پیشنهادی

evidence