promote

base info - اطلاعات اولیه

promote - ترویج

verb - فعل

/prəˈməʊt/

UK :

/prəˈməʊt/

US :

family - خانواده
promotion
ترویج
promoter
مروج
promotional
تبلیغاتی
google image
نتیجه جستجوی لغت [promote] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The band has gone on tour to promote their new album.


    این گروه برای تبلیغ آلبوم جدید خود به تور رفته است.

  • This trade fair will help businesses from Malawi to promote their products.


    این نمایشگاه تجاری به مشاغل مالاوی کمک می کند تا محصولات خود را تبلیغ کنند.

  • The area is being promoted as a tourist destination.


    این منطقه به عنوان یک مقصد گردشگری معرفی می شود.

  • to promote democracy/peace/understanding/health


    برای ترویج دموکراسی / صلح / تفاهم / سلامت

  • I applaud his efforts to promote world peace.


    من تلاش های او برای ترویج صلح جهانی را تحسین می کنم.

  • to promote the development/use of something


    ترویج توسعه/استفاده از چیزی


  • سیاست های ارتقای رشد اقتصادی


  • کمپینی برای ارتقاء آگاهی از مسائل زیست محیطی

  • The exhibition was intended to promote interest in contemporary sculpture.


    هدف از این نمایشگاه ترویج علاقه به مجسمه سازی معاصر بود.

  • We think football can help to promote the idea of a multicultural and multiethnic society.


    ما فکر می کنیم فوتبال می تواند به ترویج ایده جامعه چند فرهنگی و چند قومیتی کمک کند.

  • Vietnam has actively promoted foreign investment.


    ویتنام به طور فعال سرمایه گذاری خارجی را ترویج کرده است.

  • She worked hard and was soon promoted.


    او سخت کار کرد و خیلی زود ترفیع گرفت.

  • He has been promoted to sergeant.


    او به درجه گروهبان ارتقا یافته است.

  • He was an experienced officer who had been promoted from the ranks.


    او افسر باتجربه ای بود که از درجات ارتقا یافته بود.

  • She was promoted from finance director to chief executive.


    او از مدیر مالی به مدیر اجرایی ارتقا یافت.

  • They were promoted to the First Division last season.


    آنها فصل گذشته به لیگ دسته اول صعود کردند.

  • The company's products have been promoted mainly through advertising in newspapers.


    محصولات این شرکت عمدتاً از طریق تبلیغات در روزنامه ها تبلیغ شده است.

  • The new products have been very heavily promoted.


    محصولات جدید به شدت تبلیغ شده اند.

  • Bonus payments to staff serve to promote commitment to the company.


    پرداخت پاداش به کارکنان در جهت ارتقاء تعهد به شرکت است.

  • Human rights are strongly promoted by all our members.


    حقوق بشر توسط همه اعضای ما به شدت ترویج می شود.

  • The idea of equal opportunities was strongly promoted by many Labour MPs.


    ایده فرصت های برابر به شدت توسط بسیاری از نمایندگان حزب کارگر ترویج شد.

  • They claimed that the authorities had deliberately promoted and condoned the violence.


    آنها ادعا کردند که مقامات عمدا خشونت را ترویج کرده و از آن چشم پوشی کرده اند.

  • Young people's awareness of agricultural issues is promoted through publicity material.


    آگاهی جوانان از مسائل کشاورزی از طریق مطالب تبلیغاتی ارتقا می یابد.

  • The aim of the culture festival is to promote friendship between the two countries.


    هدف از برگزاری جشنواره فرهنگی ترویج دوستی بین دو کشور است.

  • The church tries to promote racial harmony.


    کلیسا تلاش می کند تا هماهنگی نژادی را ترویج دهد.

  • He was promoted from deputy minister to minister last year.


    وی سال گذشته از معاون وزیر به وزیر ارتقا یافت.

  • He was promoted to the rank of captain.


    او به درجه کاپیتانی ارتقا یافت.

  • a recently promoted headteacher


    مدیری که اخیراً ارتقا یافته است

  • Advertising companies are always having to think up new ways to promote products.


    شرکت های تبلیغاتی همیشه مجبورند راه های جدیدی برای تبلیغ محصولات بیاندیشند.

  • The Institute is intended to promote an understanding of the politics and culture of the Arab world.


    هدف این موسسه ترویج درک سیاست و فرهنگ جهان عرب است.

  • Greenpeace works to promote awareness of the dangers that threaten our planet today.


    صلح سبز برای ارتقای آگاهی از خطراتی که سیاره ما را امروز تهدید می کند، کار می کند.

synonyms - مترادف

  • پیشرفت

  • upgrade


    ارتقا دهید

  • give promotion to


    ترفیع دادن به

  • give a higher position to


    موقعیت بالاتری به

  • elevate


    بالا بردن


  • حرکت کردن


  • بهبود موقعیت


  • بهبود وضعیت


  • بزرگ کردن

  • aggrandize


    وقار دادن

  • dignify


    تعالی بخشید

  • exalt


    لگد زدن به طبقه بالا

  • kick upstairs


    ترجیح می دهند


  • نجیب کردن

  • ennoble


    تقویت

  • boost


    canonize US

  • canonizeUS


    ensky

  • ensky


    محرم کردن

  • enshrine


    بر تخت نشستن

  • enthrone


    تجلیل کردن

  • glorify


    افسوس خوردن

  • magnify


    بلند کردن

  • deify


    افتخار ایالات متحده


  • HonourUK

  • honorUS


    به علاوه

  • honourUK


    افزایش دادن

  • further


    canoniseUK


  • پیشرفت دادن به

  • canoniseUK


    رتبه بالاتری به

  • give advancement to


  • give a higher rank to


antonyms - متضاد
  • demote


    تنزل دادن

  • relegate


    پایین تر


  • محکوم کردن

  • condemn


    بی ارزش کردن

  • devalue


    خلع درجه

  • downgrade


    حذف کلاس

  • declass


    تحقیر کردن

  • disrate


    نزول کردن

  • debase


    كاهش دادن


  • کاهش

  • degrade


    بی اعتبار کردن


  • بی ناموسی آمریکا

  • diminish


    dishonourUK

  • discredit


    رها کردن

  • dishonorUS


    کاهش دادن

  • dishonourUK


    تحقیر نمودن


  • رد

  • lessen


    اخراج کردن

  • abase


    استیضاح


  • برداشتن

  • expel


    منتفی

  • impeach


    axeUK


  • axUS

  • reprobate


    چکمه

  • axeUK


    می توان

  • axUS


    مستثنی کردن


  • آتش

  • can


  • dehire



  • oust


لغت پیشنهادی

dignitaries

لغت پیشنهادی

positions

لغت پیشنهادی

tops