promote
promote - ترویج
verb - فعل
UK :
US :
ترویج
مروج
تبلیغاتی
کمک به چیزی برای توسعه یا افزایش
برای دادن شغل مسئولیت پذیرتر به کسی در یک شرکت
برای کمک به فروش یک محصول جدید، فیلم و غیره با ارائه آن با قیمت کاهش یافته یا با تبلیغ آن
اگر یک تیم ورزشی صعود کند، سال بعد در گروه تیم های بهتری بازی می کند
تلاش برای متقاعد کردن مردم برای حمایت یا استفاده از چیزی
مسئولیت ترتیب دادن یک رویداد عمومی بزرگ مانند یک کنسرت یا یک بازی ورزشی
برای کمک به چیزی برای توسعه، رشد، موفقیت بیشتر و غیره، یا تشویق به اتفاق
تلاش بسیار برای فروش یک محصول یا خدمات با تبلیغات گسترده، کاهش قیمت آن و غیره
دادن شغلی با درآمد بهتر و مسئولیت پذیرتر در یک شرکت یا سازمان
to be responsible for arranging a large public entertainment event especially a musical or sports event
مسئولیت ترتیب دادن یک رویداد بزرگ سرگرمی عمومی، به ویژه یک رویداد موسیقی یا ورزشی
برای تشویق مردم به دوست داشتن، خرید، استفاده، انجام یا حمایت از چیزی
بالا بردن کسی به مقام یا رتبه بالاتر یا مهمتر
برای انتقال یک تیم ورزشی به یک گروه بالاتر
اگر دانش آموزی ارتقا پیدا کند، در مدرسه به سطح بعدی می رود.
تبلیغ چیزی برای فروش آن
تشویق یا حمایت از چیزی یا کمک به موفقیت
ارتقاء کسی به رتبه یا موقعیت مهمتری
دانش آموزی که ارتقا پیدا می کند به کلاس بعدی (= سطح تحصیلات) می رسد.
to encourage people to buy or want something through advertising offers of lower prices, special events, etc.
تشویق مردم به خرید یا خواستن چیزی، از طریق تبلیغات، پیشنهادات با قیمت های پایین تر، رویدادهای خاص و غیره.
تشویق به وجود یا توسعه چیزی
دادن شغل یا رتبه بالاتر یا مهمتر به کسی
to start listing (= giving the price of) a company's shares on a more important stock index (= system that shows changes of the average prices of shares on a particular stock market)
برای شروع فهرست (= دادن قیمت) سهام یک شرکت در یک شاخص سهام مهمتر (= سیستمی که تغییرات میانگین قیمت سهام را در یک بازار سهام خاص نشان می دهد)
آیا شنیده اید که دیوید ارتقا یافته است؟
Although the latter provision was rejected by the House of Representatives, the idea was formulated and promoted by the Reagan administration.
اگرچه ماده اخیر توسط مجلس نمایندگان رد شد، این ایده توسط دولت ریگان تدوین و ترویج شد.
It was based on a fusion of the commitment to full employment and a desire to promote consumer choice.
این مبتنی بر تلفیقی از تعهد به اشتغال کامل و تمایل به ارتقای انتخاب مصرف کننده بود.
شامل فعالیت های تمرینی که انعطاف پذیری و قدرت را افزایش می دهند.
The writing was on the wall early in the tour when Ian Salisbury was promoted from supernumerary net bowler to fully-fledged tourist.
این نوشته در اوایل تور روی دیوار بود، زمانی که ایان سالزبری از توریستی فوقالعاده به توریست تمام عیار ارتقا یافت.
یک رژیم غذایی متعادل باعث سلامتی و رشد طبیعی می شود.
مگ رایان برای تبلیغ فیلم جدیدش در اروپا است.
آلن برای تبلیغ پیام ضد مواد مخدر خود از مدرسه به مدرسه می رود.
بهتر است آستین خود را به عنوان یک اسپا معرفی کند.
این گروه برای تبلیغ آلبوم جدید خود به تور رفته است.
این نمایشگاه تجاری به مشاغل مالاوی کمک می کند تا محصولات خود را تبلیغ کنند.
این منطقه به عنوان یک مقصد گردشگری معرفی می شود.
برای ترویج دموکراسی / صلح / تفاهم / سلامت
من تلاش های او برای ترویج صلح جهانی را تحسین می کنم.
ترویج توسعه/استفاده از چیزی
سیاست های ارتقای رشد اقتصادی
کمپینی برای ارتقاء آگاهی از مسائل زیست محیطی
The exhibition was intended to promote interest in contemporary sculpture.
هدف از این نمایشگاه ترویج علاقه به مجسمه سازی معاصر بود.
ما فکر می کنیم فوتبال می تواند به ترویج ایده جامعه چند فرهنگی و چند قومیتی کمک کند.
Vietnam has actively promoted foreign investment.
ویتنام به طور فعال سرمایه گذاری خارجی را ترویج کرده است.
او سخت کار کرد و خیلی زود ترفیع گرفت.
او به درجه گروهبان ارتقا یافته است.
او افسر باتجربه ای بود که از درجات ارتقا یافته بود.
او از مدیر مالی به مدیر اجرایی ارتقا یافت.
آنها فصل گذشته به لیگ دسته اول صعود کردند.
محصولات این شرکت عمدتاً از طریق تبلیغات در روزنامه ها تبلیغ شده است.
محصولات جدید به شدت تبلیغ شده اند.
پرداخت پاداش به کارکنان در جهت ارتقاء تعهد به شرکت است.
حقوق بشر توسط همه اعضای ما به شدت ترویج می شود.
ایده فرصت های برابر به شدت توسط بسیاری از نمایندگان حزب کارگر ترویج شد.
آنها ادعا کردند که مقامات عمدا خشونت را ترویج کرده و از آن چشم پوشی کرده اند.
Young people's awareness of agricultural issues is promoted through publicity material.
آگاهی جوانان از مسائل کشاورزی از طریق مطالب تبلیغاتی ارتقا می یابد.
هدف از برگزاری جشنواره فرهنگی ترویج دوستی بین دو کشور است.
کلیسا تلاش می کند تا هماهنگی نژادی را ترویج دهد.
وی سال گذشته از معاون وزیر به وزیر ارتقا یافت.
او به درجه کاپیتانی ارتقا یافت.
مدیری که اخیراً ارتقا یافته است
شرکت های تبلیغاتی همیشه مجبورند راه های جدیدی برای تبلیغ محصولات بیاندیشند.
The Institute is intended to promote an understanding of the politics and culture of the Arab world.
هدف این موسسه ترویج درک سیاست و فرهنگ جهان عرب است.
صلح سبز برای ارتقای آگاهی از خطراتی که سیاره ما را امروز تهدید می کند، کار می کند.
پیشرفت
upgrade
ارتقا دهید
ترفیع دادن به
موقعیت بالاتری به
elevate
بالا بردن
حرکت کردن
بهبود موقعیت
بهبود وضعیت
بزرگ کردن
aggrandize
وقار دادن
dignify
تعالی بخشید
exalt
لگد زدن به طبقه بالا
kick upstairs
ترجیح می دهند
نجیب کردن
ennoble
تقویت
boost
canonize US
canonizeUS
ensky
ensky
محرم کردن
enshrine
بر تخت نشستن
enthrone
تجلیل کردن
glorify
افسوس خوردن
magnify
بلند کردن
deify
افتخار ایالات متحده
HonourUK
honorUS
به علاوه
honourUK
افزایش دادن
further
canoniseUK
پیشرفت دادن به
canoniseUK
رتبه بالاتری به
demote
تنزل دادن
relegate
پایین تر
محکوم کردن
condemn
بی ارزش کردن
devalue
خلع درجه
downgrade
حذف کلاس
declass
تحقیر کردن
disrate
نزول کردن
debase
كاهش دادن
کاهش
degrade
بی اعتبار کردن
بی ناموسی آمریکا
diminish
dishonourUK
discredit
رها کردن
dishonorUS
کاهش دادن
dishonourUK
تحقیر نمودن
رد
lessen
اخراج کردن
abase
استیضاح
برداشتن
expel
منتفی
impeach
axeUK
axUS
reprobate
چکمه
axeUK
می توان
axUS
مستثنی کردن
آتش
dehire
oust