advertising
advertising - تبلیغات
noun - اسم
UK :
US :
تبلیغات
تبلیغ کننده
---
the activity or business of advertising things on television in newspapers etc
فعالیت یا تجارت تبلیغات در تلویزیون، روزنامه ها و غیره
گفتن عموم مردم در مورد یک محصول یا خدمات به منظور ترغیب آنها به خرید آن
کسب و کار تلاش برای متقاعد کردن مردم برای خرید محصولات یا خدمات
کسبوکاری که چیزها را بهطور کلی یا عمومی میشناسد، به ویژه. به منظور فروش آنها
فعالیت برای شناخته شدن محصولات یا خدمات و ترغیب مردم به خرید آنها
the industry involved with making products or services known about and persuading people to buy them
صنعت درگیر با شناخت محصولات یا خدمات و ترغیب مردم به خرید آنهاست
تصاویر، علائم، قطعات فیلم و غیره که برای تبلیغ محصولات یا خدمات استفاده می شوند
Deutsch is the biggest advertising agency in the world.
دویچ بزرگترین آژانس تبلیغاتی در جهان است.
ما با تصاویر تبلیغاتی که سرگرم کننده برای جوانان و مناسب است تحریک می شویم.
آیا به شغل تبلیغاتی علاقه دارید؟
سارا به دنبال شغل در زمینه تبلیغات یا رسانه می باشد.
Promotional variables include advertising personal selling, sales promotion and publicity.
متغیرهای تبلیغاتی شامل تبلیغات، فروش شخصی، پیشبرد فروش و تبلیغات است.
He had decided upon an announcement to the effect that the Party was to sack its advertising agents.
او تصمیم گرفته بود که اعلامیهای مبنی بر اخراج عوامل تبلیغاتی خود توسط حزب داشته باشد.
CBS/FOX گفت که تبلیغات آن بیشتر جوانان بین 18 تا 23 سال را هدف قرار داده است.
تولیدکنندگان بزرگ سیگار سالانه میلیاردها دلار صرف تبلیغات می کنند.
تبلیغات پوستری توسط پیمانکاران در فضای باز انجام می شود که سیستم های درجه بندی خود را اجرا می کنند.
As far as she could remember they'd spent the time discussing potential ideas for his proposed advertising campaign.
تا آنجا که او به یاد می آورد، آنها وقت خود را صرف بحث درباره ایده های بالقوه برای کمپین تبلیغاتی پیشنهادی او کرده بودند.
تبلیغات صنعت موسیقی پاپ برای جوانان 18 تا 25 ساله است.
It is merely a statement about the desired results of the advertising in terms of what the advertising is to communicate.
این صرفاً بیانیه ای در مورد نتایج مطلوب تبلیغات است، از نظر اینکه تبلیغات برای برقراری ارتباط چیست.
The context of the particular medium and the atmosphere it can create can affect responses to the advertising.
زمینه رسانه خاص، و فضایی که می تواند ایجاد کند، می تواند بر پاسخ به تبلیغات تأثیر بگذارد.
دومین موضوعی که مطرح شد، موضع دولت در قبال تبلیغات دخانیات بود.
Cigarette advertising has been banned.
تبلیغات سیگار ممنوع شد
radio/TV/online advertising
رادیو/تلویزیون/تبلیغات آنلاین
تبلیغات پولی در رسانه های اجتماعی راهی مطمئن برای دستیابی به مشتریان است.
تبلیغات چاپی و دیجیتالی این شرکت در مقایسه با مدت مشابه سال قبل افزایش یافته است.
حرفه ای در تبلیغات
Val برای یک آژانس تبلیغاتی (= شرکتی که تبلیغات طراحی می کند) کار می کند.
یک کمپین تبلیغاتی خوب باعث افزایش فروش ما می شود.
She is a successful advertising executive.
او یک مدیر تبلیغاتی موفق است.
ما از استراتژی تبلیغاتی خود در سال گذشته بسیار راضی بودیم.
فیونا در زمینه تبلیغات فعالیت می کند.
صنعت تبلیغات
یک کمپین تبلیغاتی
او در تبلیغات کار می کند.
Understand how effective online advertising is and how different users react to different kinds of adverts.
درک کنید که تبلیغات آنلاین چقدر موثر است و کاربران مختلف چگونه به انواع مختلف تبلیغات واکنش نشان می دهند.
آنها می خواهند تبلیغات دخانیات را در بیلبوردها ممنوع کنند.
حدود نیمی از درآمد 2.6 میلیون دلاری آن در سال گذشته از طریق تبلیغات به دست آمد.
این شرکت همچنین بودجه تبلیغاتی خود را به نصف کاهش داده است که ساده ترین و آسان ترین هزینه برای کاهش است.
advertising costs/revenue
هزینه/درآمد تبلیغات
یک استراتژی تبلیغاتی
بازاریابی در سایت های شبکه های اجتماعی بخشی از تجارت تبلیغات آنلاین است که به سرعت در حال رشد است.
an advertising executive/manager
مدیر/مدیر تبلیغات
an advertising company/group
یک شرکت/گروه تبلیغاتی
آنها پس از دستگیری از تصویر او در تبلیغات خود استفاده نکردند.
ما پول زیادی را صرف تبلیغات تلویزیونی و سایر تبلیغات می کنیم.
بازار یابی
promotion
ترویج
publicity
تبلیغات
hype
هیپ
ballyhoo
بالیهو
plug
پلاگین
plugging
وصل کردن
puff
پف کردن
گام صدا
promo
تبلیغاتی
pushing
هل دادن
publicisingUK
تبلیغ بریتانیا
publicizingUS
عمومی کردن ایالات متحده
buildup
ساختن
hoopla
هوپلو
broadcasting
صدا و سیما
announcement
اعلامیه
announcing
اعلام می کند
billing
صورتحساب
promoting
گسترش
انفجار
blasting
نمایش دادن
displaying
در حال نمایش
exhibiting
نمایشگاه
ارسال کردن
exposition
فریاد زن
posting
اسکیو
proclamation
فروش سخت
screamer
squib
راز
obscurity
ابهام