print

base info - اطلاعات اولیه

print - چاپ

verb - فعل

/prɪnt/

UK :

/prɪnt/

US :

family - خانواده
print
چاپ
printer
چاپگر
printing
قابل چاپ
printable
غیر قابل چاپ
unprintable
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [print] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I'm printing a copy of the document for you.


    من یک نسخه از سند را برای شما چاپ می کنم.

  • Do you want your address printed at the top of the letter?


    آیا می خواهید آدرس شما در بالای نامه چاپ شود؟

  • Click on the icon when you want to print.


    زمانی که می خواهید چاپ کنید روی نماد کلیک کنید.

  • Each card is printed with a different message.


    هر کارت با یک پیام متفاوت چاپ می شود.

  • They printed 30 000 copies of the book.


    آنها 30000 نسخه از کتاب را چاپ کردند.

  • The firm specializes in printing calendars.


    این شرکت در زمینه چاپ تقویم تخصص دارد.

  • The photo was printed in all the national newspapers.


    این عکس در تمام روزنامه های کشور چاپ شده است.

  • The magazine was sued for printing a libellous article about her family.


    این مجله به دلیل چاپ یک مقاله افترا آمیز درباره خانواده او مورد شکایت قرار گرفت.

  • Photographs can be printed from a digital file or from a negative.


    عکس ها را می توان از یک فایل دیجیتال یا از نگاتیو چاپ کرد.


  • نام و آدرس خود را به وضوح در فضای ارائه شده چاپ کنید.

  • He had printed his name in capitals at the bottom of the picture.


    نام خود را با حروف بزرگ در پایین تصویر چاپ کرده بود.

  • In some countries children learn to print when they first go to school.


    در برخی از کشورها، کودکان در اولین باری که به مدرسه می روند، چاپ را یاد می گیرند.

  • The tracks of the large animal were clearly printed in the sand.


    ردهای این حیوان بزرگ به وضوح روی شن ها چاپ شده بود.

  • The memory of that day was indelibly printed on his brain.


    خاطره آن روز به شکلی پاک نشدنی در مغزش نقش بسته بود.

  • They had printed their own design on the T-shirt.


    آنها طرح خود را روی تی شرت چاپ کرده بودند.

  • a T-shirt printed with their own design


    تیشرت چاپ شده با طرح خودشون

  • the power of the printed word


    قدرت کلمه چاپ شده

  • I couldn't get the graphics to print correctly.


    من نتوانستم گرافیک را به درستی چاپ کنم.

  • The images are scanned onto computers and digitally printed.


    تصاویر بر روی کامپیوتر اسکن شده و به صورت دیجیتال چاپ می شوند.

  • The message was printed in blue ink.


    پیام با جوهر آبی چاپ شده بود.

  • printing from a file


    چاپ از یک فایل

  • She had the memoir privately printed in a limited edition.


    او این خاطرات را به صورت خصوصی در یک نسخه محدود چاپ کرد.

  • The book is beautifully printed on good quality paper.


    این کتاب به زیبایی بر روی کاغذ با کیفیت چاپ شده است.

  • We had the first issue of the newsletter professionally printed.


    اولین شماره خبرنامه را به صورت حرفه ای چاپ کردیم.

  • a leaflet printed on recycled paper


    بروشور چاپ شده روی کاغذ بازیافتی

  • He was handing out cheaply printed business cards.


    او داشت کارت ویزیت های ارزان قیمت را پخش می کرد.

  • The title is in bold print.


    عنوان با چاپ درشت است.

  • This novel is available in large print for readers with poor eyesight.


    این رمان با چاپ بزرگ برای خوانندگانی با بینایی ضعیف در دسترس است.

  • The book was rushed into print (= was produced and published) as quickly as possible.


    کتاب با عجله به چاپ رسید (= تولید و منتشر شد) در اسرع وقت.

  • The print quality (= the quality of the text produced) of the new laser printer is excellent.


    کیفیت چاپ (= کیفیت متن تولید شده) پرینتر لیزری جدید عالی است.

  • The debate is still raging, both in print and online.


    این بحث، چه در چاپ و چه در فضای مجازی، همچنان ادامه دارد.

synonyms - مترادف
  • characters


    شخصیت ها

  • lettering


    حروف نویسی

  • letters


    نامه ها


  • نوع


  • صورت

  • font


    فونت

  • typeface


    تایپ فیس

  • fount


    چشمه

  • imprint


    حک

  • printing


    چاپ

  • typescript


    تایپی


  • ترکیب بندی

  • typesetting


    حروفچینی


  • نوشتن


  • اندازه نوع

  • typography


    تایپوگرافی


  • مورد


  • اسکریپت


  • سبک

  • boldface


    پررنگ

  • pica


    پیکا

  • roman


    رومی

  • agate


    عقیق

  • italic


    مورب

  • glyph


    گلیف


  • اندازه نقطه


  • نوع سبک


  • سبک چاپ

antonyms - متضاد
  • cursive


    خط شکسته

لغت پیشنهادی

beautifying

لغت پیشنهادی

emigration

لغت پیشنهادی

weak