script
script - اسکریپت
noun - اسم
UK :
US :
شکل نوشتاری یک سخنرانی، نمایشنامه، فیلم و غیره
مجموعه حروفی که در نوشتن یک زبان استفاده می شود
اثری که دانش آموز در امتحان می نویسد
نوشتن با دست
a simple program or series of instructions for a computer or the language that is used to write these
یک برنامه ساده یا یک سری دستورالعمل برای یک کامپیوتر، یا زبانی که برای نوشتن آنها استفاده می شود
کلمات یک فیلم، نمایشنامه، پخش یا سخنرانی
مجموعه ای از حروف مورد استفاده برای نوشتن یک زبان خاص
writing especially when well-formed
نوشتن، به خصوص زمانی که به خوبی شکل گرفته باشد
a type of language for programming computers that is used for finding and showing websites on the internet
نوعی زبان برای برنامه نویسی کامپیوترها که برای یافتن و نمایش وب سایت ها در اینترنت استفاده می شود
پاسخ نامه ای که توسط یک دانش آموز در امتحان نوشته شده است
یک تکه کاغذ که در آن پزشک جزئیات دارو یا داروهای مورد نیاز شخص را می نویسد
برای نوشتن کلمات یک فیلم، نمایشنامه، پخش یا سخنرانی
متنی که برای فیلم، نمایشنامه، پخش یا سخنرانی نوشته شده است
نوشتن، به ویژه نوشتن با دست انجام می شود که در آن حروف یک کلمه به یکدیگر متصل می شوند
اسکریپت نیز مجموعه خاصی از حروف مورد استفاده در نوشتن یک زبان است
متن یک فیلم، نمایشنامه، پخش یا سخنرانی
a program or set of instructions that tells a computer to do something or the language used to write these
برنامه یا مجموعهای از دستورالعملها که به رایانه میگوید کاری را انجام دهد، یا زبانی که برای نوشتن آنها استفاده میشود
to write the exact words that will be used in a speech meeting conversation etc. rather than speaking in a natural unplanned way
برای نوشتن کلمات دقیقی که در یک سخنرانی، جلسه، گفتگو و غیره استفاده می شود به جای اینکه به طور طبیعی و بدون برنامه ریزی صحبت کنید.
برای نوشتن برنامه یا مجموعه ای از دستورالعمل ها که به کامپیوتر دستور انجام کاری را می دهد
ژان ژاک آنود فیلمنامه ای از بکی جانستون را کارگردانی می کند.
Tom Hanks delivers Oscar-worthy work in Robert Zemeckis' latest; the editing and script unfortunately do not.
تام هنکس در جدیدترین اثر رابرت زمکیس، اثری شایسته اسکار ارائه می دهد. ویرایش و فیلمنامه، متأسفانه، انجام نمی دهند.
این نامه با خط زیبای قرن هجدهم نوشته شده بود.
او می گوید فیلمنامه اولیه خوب بود.
او متوجه شده بود که من در خواندن فیلمنامه هایم در حین تمرین مشکل دارم.
هر نمونه از اسکریپت جمع آوری شده با یک هدر اختیاری شروع می شود.
او اعلامیه را از روی یک فیلمنامه آماده خواند.
این چیزی بود که در مورد فیلمنامه هیجان انگیز یافتم.
Outside the script departments of a few studios, too many producers have taken lazy routes to their scripts.
در خارج از بخش فیلمنامه چند استودیو، بسیاری از تهیه کنندگان مسیرهای تنبلی را برای رسیدن به فیلمنامه خود در پیش گرفته اند.
The script full of rollicking combinations, was co-written by the master of sports comedies, Ron Shelton.
فیلمنامه مملو از ترکیبات غلتکی، توسط استاد کمدی های ورزشی، ران شلتون، نوشته شده است.
آن خط در فیلمنامه اصلی نیست.
یک فیلمنامه
برای نوشتن/خواندن یک فیلمنامه
ما در حال حاضر روی یک فیلمنامه کار می کنیم.
داشت از روی یک فیلمنامه آماده می خواند.
او فیلمنامه منظم او را تحسین کرد.
سندی به خط سیریلیک (= برای نوشتن روسی و برخی زبانهای دیگر استفاده میشود)
این اشکال به دلیل یک خطا در اسکریپت ایجاد شده است.
فیلمنامه ای در مورد زندگی یک کشاورز
فیلمنامه ای برای تلویزیون کودکان
بروس رابینسون فیلمنامه «میدان کشتار» را نوشته است.
Arabic/Cyrillic/Roman script
خط عربی / سیریلیک / رومی
دعوتنامه با خط زیبای ایتالیک نوشته شده بود.
فراموش نکنید که نام خود را در بالای اسکریپت بنویسید.
او فیلمنامه سریال «قتل» را بر عهده داشت.
او بازیگر بسیار خوبی است، اما این قسمت برای یک فرد مسن تر نوشته شده است.
فیلمنامه را به من دادند و من فقط پنج خط داشتم.
خطی منظم و خوانا
Arabic/Hebrew script
خط عربی/عبری
او تمام شب را بیدار ماند و فیلمنامه سخنرانی خود را نوشت.
اکثر اسکریپت ها را می توان با استفاده از یک ویرایشگر متن اصلی باز و ویرایش کرد.
شما باید فرمول را با اسکریپت جاوا بنویسید.
تماس های فروش اسکریپت شده بود.
سعی کردم یک برنامه سخت را فیلمنامه کنم.
handwriting
دست خط
نوشتن
longhand
دست دراز
calligraphy
خوشنویسی
penmanship
قلمزنی
دست
chirography
کایروگرافی
letters
نامه ها
scrawl
خراشیدن
scribble
خط خطی کردن
pen
خودکار
manuscript
نسخه خطی
autograph
دستخط
fist
مشت
characters
شخصیت ها
lettering
حروف نویسی
cursive
خط شکسته
چاپ
inscription
سنگ نوشته
manuscription
قلمکار
pencraft
هیروگلیف
hieroglyphics
نویسندگی
authorship
کلمات
printing
گرافیتی
words
کوتاه نویسی
graffiti
نشانه ها
shorthand
خط میخی
marks
نمادها
cuneiform
گریفوناژ
symbols
griffonage