becalmed

base info - اطلاعات اولیه

becalmed - آرام شد

adjective - صفت

/bɪˈkɑːmd/

UK :

/bɪˈkɑːmd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [becalmed] در گوگل
description - توضیح
  • a sailing boat that is becalmed cannot move because there is no wind


    قایق بادبانی که آرام است نمی تواند حرکت کند زیرا باد وجود ندارد


  • اگر چیزی مانند یک شرکت، اقتصاد یا بحث در مورد چیزی آرام شود، هیچ پیشرفتی حاصل نمی شود

  • If a ship with sails is becalmed, it cannot move because there is no wind.


    اگر کشتی با بادبان آرام شود، نمی تواند حرکت کند، زیرا باد وجود ندارد.

  • It was the becalmed middle of a Sunday afternoon.


    اواسط یک بعدازظهر یکشنبه آرام آرام بود.

  • He planned to keep them idle, like some ship's crew becalmed miles from shore.


    او قصد داشت آنها را بیکار نگه دارد، مانند خدمه کشتی که کیلومترها دورتر از ساحل آرام شده بودند.

  • I too was becalmed, though the Sirens were inaudible.


    من هم آرام شدم، اگرچه صدای آژیرها قابل شنیدن نبود.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • stranded


    سرگردان

  • stuck


    گیر

  • motionless


    بی حرکت


  • هنوز

  • marooned


    سرخ شده

  • settled


    مستقر شده

  • stationary


    ثابت

  • unmoving


    در یک توقف

  • at a halt


    در حالت سکون

  • at a standstill


    در کسادی

  • in the doldrums


antonyms - متضاد

  • در حال حرکت

لغت پیشنهادی

permission

لغت پیشنهادی

pencils

لغت پیشنهادی

ah