title

base info - اطلاعات اولیه

title - عنوان

noun - اسم

/ˈtaɪtl/

UK :

/ˈtaɪtl/

US :

family - خانواده
subtitle
عنوان فرعی
entitlement
استحقاق
titled
عنوان شده است
subtitled
زیرنویس شده
entitle
حق داشتن
google image
نتیجه جستجوی لغت [title] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • What's title of her new book?


    عنوان کتاب جدیدش چیست؟

  • a book/album title


    عنوان کتاب/آلبوم

  • Some of his song titles and lyrics have also attracted criticism.


    برخی از عناوین و اشعار او نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.

  • His poems were published under the title of ‘Love and Reason’.


    اشعار او با عنوان «عشق و عقل» منتشر شد.


  • آهنگ عنوان از آخرین سی دی آنها (= آهنگی با عنوان همان دیسک)

  • She has sung the title role in ‘Carmen’ (= the role of Carmen in that opera).


    او نقش اصلی را در «کارمن» (= نقش کارمن در آن اپرا) خوانده است.

  • The title character (= the person mentioned in the name of the book play etc.) is a native of Colombia.


    شخصیت عنوان (= شخصی که در نام کتاب، نمایشنامه و غیره ذکر شده است) بومی کلمبیا است.

  • The company publishes twenty new titles a year.


    این شرکت سالانه بیست عنوان جدید منتشر می کند.

  • The present duke inherited the title from his father.


    دوک فعلی این عنوان را از پدرش به ارث برده است.

  • Give your name and title (= Mr, Miss Ms, Dr, etc.).


    نام و عنوان خود را (= آقای، خانم، خانم، دکتر و غیره) بفرمایید.

  • The official title of the job is ‘Administrative Assistant’.


    عنوان رسمی این شغل دستیار اداری است.

  • What is your name and job title?


    نام و عنوان شغلی شما چیست؟

  • Bessie Smith earned the title ‘Empress of the Blues’.


    بسی اسمیت عنوان امپراتور آبی ها را به دست آورد.

  • In 2017, Brooks assumed the title of chairman.


    در سال 2017، بروکس عنوان رئیس را بر عهده گرفت.

  • She has won three world titles.


    او سه عنوان قهرمانی جهان را کسب کرده است.

  • He'll be defending his title at this week's French Open.


    او از عنوان خود در مسابقات آزاد فرانسه این هفته دفاع خواهد کرد.

  • the world heavyweight title


    عنوان سنگین وزن جهان

  • the league/division/national title


    عنوان لیگ / بخش / ملی

  • a title fight (= in boxing)


    مبارزه برای عنوان (= در بوکس)

  • He claims he has title to the land.


    او ادعا می کند که مالکیت زمین را دارد.

  • 40% of new titles were actually new editions of existing books.


    40 درصد از عناوین جدید در واقع نسخه های جدید کتاب های موجود بودند.

  • Sony has released six new game titles.


    سونی شش عنوان بازی جدید منتشر کرده است.

  • My name is Maria.


    اسم من ماریا است.

  • His name is Tom Smith.


    نام او تام اسمیت است.

  • John T. Harvey


    جان تی هاروی

  • Hillary Rodham Clinton.


    هیلاری رادهام کلینتون.

  • Hello Maria.


    سلام ماریا.

  • Hello Mr Brown.


    سلام آقای براون

  • Thank you Doctor.


    ممنونم دکتر.

  • She has a title.


    او یک عنوان دارد.

  • The king bestowed lands and titles upon his followers.


    پادشاه به پیروان خود زمین ها و القاب اعطا کرد.

synonyms - مترادف
  • heading


    عنوان

  • caption


    سر


  • سرتیتر

  • rubric


    افسانه

  • header


    سنگ نوشته


  • شعار


  • جمله بندی

  • inscription


    عنوان فرعی

  • slogan


    برچسب

  • motto


    نام

  • wording


    دستگاه

  • subheading


    بنر


  • شرح


  • اعتبار


  • سلام

  • subtitle


    امضا کردن

  • banner


    استریمر


  • توسط خط


  • خط تسمه

  • salutation


    خط برش


  • موضوع

  • streamer


    کلید

  • subhead


    فداکاری

  • byline


    لم

  • strapline


    توصیف کننده

  • cutline



  • key


  • dedication


  • lemma


  • descriptor


antonyms - متضاد
  • disadvantage


    عیب

  • honesty


    صداقت


  • حقیقت

لغت پیشنهادی

blaster

لغت پیشنهادی

cozy

لغت پیشنهادی

quotes