news

base info - اطلاعات اولیه

news - اخبار

noun - اسم

/nuːz/

UK :

/njuːz/

US :

family - خانواده
renewal
بازسازی
new
جدید
renewable
تجدید پذیر
renewed
تمدید شد
newsy
خبردار
renew
تجدید
newly
به تازگی
google image
نتیجه جستجوی لغت [news] در گوگل
description - توضیح

  • اطلاعات در مورد چیزی که اخیرا اتفاق افتاده است

  • reports of recent events in the newspapers or on the radio or television


    گزارش رویدادهای اخیر در روزنامه ها یا رادیو یا تلویزیون

  • information or reports about recent events


    اطلاعات یا گزارشات مربوط به رویدادهای اخیر

  • a television or radio programme consisting of reports about recent events


    یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی متشکل از گزارش های مربوط به رویدادهای اخیر


  • گفتن یک اتفاق بد به کسی که به تازگی اتفاق افتاده و ممکن است روی او تأثیر بگذارد


  • کسی یا چیزی بودن که بر شخص یا موقعیتی تأثیر خوبی/بدی بگذارد

  • to be reported about


    در مورد گزارش شود


  • اطلاعات اخیر در مورد افرادی که می شناسید


  • یک گزارش چاپی یا پخش شده از اطلاعات مربوط به رویدادهای مهم در جهان، کشور یا منطقه محلی

  • News is coming in about an oil spill in the South Atlantic.


    اخباری در مورد نشت نفت در اقیانوس اطلس جنوبی به گوش می رسد.

  • Specialist publications do not exist on articles and news that is exclusive of everything but one subject.


    نشریات تخصصی درباره مقالات و اخباری که منحصر به همه چیز به جز یک موضوع باشد وجود ندارد.

  • There hasn't been any news of him since he left home.


    از زمانی که خانه را ترک کرده هیچ خبری از او نیست.

  • Invariably, it appears in any news story about a violent crime in a small town or city.


    همیشه، در هر خبری در مورد جنایت خشونت آمیز در یک شهر کوچک یا یک شهر ظاهر می شود.

  • I'm afraid I have some bad news for you.


    میترسم یه خبر بد براتون داشته باشم

  • Baxter gave Ed the bad news.


    باکستر خبر بدی را به اد داد.

  • Well the bad news is that the train is delayed by an hour.


    خوب، خبر بد این است که قطار یک ساعت تاخیر دارد.

  • Advertising made it possible for them to distribute news practically free of charge with the profit coming from marketing.


    تبلیغات این امکان را برای آن‌ها فراهم می‌کرد تا اخبار را به‌طور عملی رایگان و با سود حاصل از بازاریابی، توزیع کنند.

  • Good news! Ian passed his driving test!


    خبر خوب! ایان امتحان رانندگی خود را قبول کرد!

  • That's great news!


    این خبر عالی است!


  • ما عمدتاً با اخبار محلی سروکار داریم.

  • The paper was full of news about the peace negotiations.


    روزنامه پر از اخبار مذاکرات صلح بود.

  • I've got some news for you.


    یه خبر دارم برات

  • I just don't know how to break the news to Sherri. She'll be so disappointed.


    من فقط نمی دانم چگونه به شری خبر بدهم. او بسیار ناامید خواهد شد.

  • He brought the news that their father was seriously ill.


    او خبر بیماری سخت پدرشان را آورد.

  • Have you heard the news about Carole?


    آیا اخبار مربوط به کارول را شنیده اید؟

  • Have you heard the news? Sara's going to have a baby.


    آیا این خبر را شنیده اید؟ سارا قراره بچه دار بشه

  • Spicer told him the news and asked him if he would like a local caddie to be booked.


    اسپایسر این خبر را به او گفت و از او پرسید که آیا دوست دارد یک کادوی محلی رزرو شود.

  • Since the news broke, hundreds of people have called with messages of support.


    از زمان انتشار این خبر، صدها نفر با پیام های حمایت تماس گرفته اند.

  • They're going to appoint a new chairman - spread the news!


    آنها قرار است یک رئیس جدید منصوب کنند - خبر را پخش کنید!

  • Clanahan gave us the worse news.


    کلاناهان خبر بدتری را به ما داد.


  • بشین همه اخبارتو بهم بگو

example - مثال
  • What's the latest news?


    آخرین خبر چیست؟

  • Have you heard the news? Pat's leaving!


    آیا این خبر را شنیده اید؟ پت می رود!

  • That's great news.


    این خبر عالی است.

  • Tell me all your news.


    همه اخبارت را به من بگو


  • آیا اول خبر خوب می خواهید یا خبر بد؟

  • saddened/shocked/surprised by the news


    غمگین / شوکه / متعجب از این خبر

  • Here's a piece of news that may interest you.


    در اینجا یک قطعه خبری است که ممکن است برای شما جالب باشد.

  • We've had a bit of good news.


    یه خبر خوب داشتیم

  • Have you had any news of Patrick?


    هیچ خبری از پاتریک داشتی؟

  • Any news on the deal?


    خبری از معامله هست؟

  • He gave me some news about the office move.


    او در مورد انتقال دفتر به من خبر داد.

  • Messengers brought news that the battle had been lost.


    رسولان خبر دادند که جنگ شکست خورده است.

  • It's news to me (= I haven't heard it before).


    برای من خبر است (= قبلاً آن را نشنیده بودم).

  • national/international/local news


    اخبار ملی/بین المللی/محلی

  • a news story/item/report


    یک خبر / مطلب / گزارش

  • a TV/radio news bulletin


    بولتن خبری تلویزیون/رادیو

  • news media/coverage


    رسانه خبری/پوشش

  • You can catch all the latest news on our website.


    شما می توانید آخرین اخبار را در وب سایت ما دریافت کنید.

  • breaking news (= news that is arriving about events that have just happened)


    اخبار فوری (= اخباری که در مورد رویدادهایی که به تازگی اتفاق افتاده است می رسد)

  • The wedding was front-page news.


    خبر عروسی صفحه اول بود.

  • News of a serious road accident is just coming in.


    خبر یک تصادف شدید جاده ای در راه است.

  • Is there any news on the car bomb attack?


    آیا خبری از انفجار خودروی بمب گذاری شده است؟

  • I'm not interested in news about celebrities.


    من علاقه ای به اخبار افراد مشهور ندارم.

  • She is always in the news.


    او همیشه در اخبار است.

  • to listen to/watch the news


    برای گوش دادن / تماشای اخبار


  • میشه خبر رو بذاری

  • the nine o’clock news


    اخبار ساعت نه

  • I saw it on the news.


    در اخبار دیدم.

  • Pop stars are always news.


    ستاره های پاپ همیشه خبر هستند.

  • Central heating is bad news for indoor plants.


    گرمایش مرکزی خبر بدی برای گیاهان داخلی است.

  • The cut in interest rates is good news for homeowners.


    کاهش نرخ بهره خبر خوبی برای صاحبان خانه است.

synonyms - مترادف

  • اطلاعات


  • گزارش


  • هوش

  • latest


    آخرین


  • کلمه


  • حساب

  • info


    ارسال

  • dispatch


    شایعات

  • gossip


    افشا

  • revelation


    بیانیه


  • داستان


  • اعلامیه

  • announcement


    افشای

  • disclosure


    rumourUK

  • rumourUK


    رسوایی


  • مشاوره


  • ارتباط


  • پیام


  • وزوز

  • buzz


    خاک


  • نشت

  • leak


    اخبار

  • tidings


    دانش


  • اطلاع


  • خلاصه

  • summary


    صحبت


  • به روز رسانی

  • update


    اطلاعیه

  • communiqué


    داده ها


  • روشنگری

  • enlightenment


antonyms - متضاد
  • concealment


    پنهان کاری


  • تاریخ

  • ignorance


    جهل


  • سوال


  • سکوت

  • suppression


    سرکوب


  • حقیقت


  • راز

  • withdrawal


    برداشت از حساب


  • ساکت


  • کل

لغت پیشنهادی

premium

لغت پیشنهادی

Blvd

لغت پیشنهادی

banishing