nine

base info - اطلاعات اولیه

nine - نه

number - عدد

/naɪn/

UK :

/naɪn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [nine] در گوگل
description - توضیح

  • عدد 9


  • توصیف یا مربوط به کاری که از ساعت نه صبح شروع می شود و در پنج به پایان می رسد، ساعات کار در بسیاری از دفاتر از دوشنبه تا جمعه

  • describing or relating to work that begins at nine o'clock in the morning and finishes at five the hours worked in many offices from Monday to Friday


    9

  • 9


    نه می تواند به معنای ساعت نه نیز باشد.

  • Nine can also mean nine o’clock.


    N/A

example - مثال
  • There are only nine of these rare animals left.


    تنها 9 مورد از این حیوانات کمیاب باقی مانده است.

  • nine of Sweden’s top financial experts


    نه نفر از کارشناسان ارشد مالی سوئد

  • Twelve people were invited but only nine turned up.


    دوازده نفر دعوت شده بودند اما فقط 9 نفر حاضر شدند.

  • Can you lend me nine dollars?


    آیا می توانید نه دلار به من قرض دهید؟

  • a nine-month contract


    قرارداد نه ماهه

  • Look at page nine.


    به صفحه نه نگاه کنید.

  • Nine and one is ten.


    نه و یک ده است.

  • Two nines are eighteen.


    دو نه هجده است.

  • I can't read your writing—is this meant to be a nine?


    من نمی توانم نوشته های شما را بخوانم - آیا این قرار است نه؟

  • The bulbs are planted in sevens or nines (= groups of seven or nine).


    پیازها به صورت هفت یا نه (= گروه های هفت یا نه نفری) کاشته می شوند.

  • We moved to America when I was nine (= nine years old).


    زمانی که من نه ساله بودم (= نه ساله) به آمریکا نقل مکان کردیم.

  • Shall we meet at nine (= at nine o'clock), then?


    آیا ما در ساعت نه (= ساعت نه) ملاقات کنیم؟

  • I'm always emailing her but nine times out of ten she doesn't reply.


    من همیشه به او ایمیل می زنم، اما نه بار از هر ده بار او پاسخ نمی دهد.

  • I work nine to five.


    من نه تا پنج کار می کنم.

  • a nine-to-five job


    یک شغل نه تا پنج

  • When Dan cooks dinner he always goes the whole nine yards, with three courses and a choice of dessert.


    وقتی دن شام می‌پزد، همیشه 9 یارد را با سه غذا و یک دسر انتخاب می‌کند.

  • The children go to bed at nine (o'clock).


    بچه ها ساعت نه (ساعت) به رختخواب می روند.

  • a nine-month prison sentence


    نه ماه حبس

  • a nine-to-five routine


    یک روال نه تا پنج

  • My sister is nine.


    خواهر من نه سالشه

synonyms - مترادف
  • ennead


    اغراق کردن

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

dropping

لغت پیشنهادی

proposes

لغت پیشنهادی

accompanied