seriously
seriously - به طور جدی
adverb - قید
UK :
US :
جدیت
خیلی زیاد یا تا حد زیادی
به گونه ای که شوخی نباشد، به خصوص به این دلیل که چیزی مهم است
برای نشان دادن این موضوع که بعداً می گویید شوخی نیست
از کسی میپرسیدند که آیا واقعاً منظورشان چیزی است که اخیراً گفتهاند
بد یا شدید
به طور جدی، نه شوخی
to consider a person subject or situation to be important or dangerous and worth your attention or respect
در نظر گرفتن یک شخص، موضوع یا موقعیت مهم یا خطرناک و ارزش توجه یا احترام شما را دارد
بسیار
و هر ثانیه فرصت را جدی می گیرند.
سزاوار این نیست که جدی گرفته شود.
Nationalists in Moldavia fought police and troops late yesterday and unofficial reports said dozens of people were injured, some seriously.
ملیگرایان در مولداوی اواخر دیروز با پلیس و سربازان درگیر شدند و گزارشهای غیررسمی حاکی از زخمی شدن دهها نفر است که حال برخی از آنها وخیم است.
او ابتدا آن را جدی نگرفته بود.
آنها آن را جدی نمی گرفتند.
آنها از حدود 8 ماه پیش به طور جدی شروع به ملاقات کردند.
And like all craftsmen, they were not always taken seriously by the intellectually fashionable people of their times.
و مانند همه صنعتگران، آنها همیشه توسط افراد شیک فکری زمان خود جدی گرفته نمی شدند.
She was talking about children's social education at a time when no one else was seriously concerned with it.
او در زمانی از آموزش اجتماعی کودکان صحبت می کرد که هیچ کس به طور جدی به آن توجه نداشت.
این فقط یک عدد خنده دار بود که هیچکس جز کارگران آن را جدی نمی گیرد.
اجازه دهید یک لحظه جدی صحبت کنم.
برنامه من این است که از ژانویه تا جولای به طور جدی تمرین کنم.
سالانه 1500 کودک دیگر توسط تفنگ های دستی باز شده به شدت مجروح می شوند.
آیا شما به طور جدی به او پیشنهاد می کنید که برای مراقبت از شوهرش شغل خود را رها کند؟
با این حال، جدی میخواهی دوباره او را ببینی؟
یک مشکل جدی وجود داشت.
به طور جدی بیمار / مجروح / زخمی / صدمه دیده
سیگار می تواند به سلامت شما آسیب جدی وارد کند.
میگرن می تواند کیفیت زندگی شما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
شما به طور جدی انتظار ندارید که من این را باور کنم؟
آنها به طور جدی نگران امنیت هستند.
شما باید به طور جدی در مورد حرکت شغلی بعدی خود فکر کنید.
او به طور جدی به فکر افتتاح رستوران دوم است.
یک مشکل جدی در کل سیستم وجود دارد.
به طور جدی هر چند، می تواند واقعا خطرناک باشد.
They're seriously rich.
آنها به طور جدی ثروتمند هستند.
ما تهدیدهایی از این دست را بسیار جدی میگیریم.
چرا هیچ وقت نمی توانید چیزی را جدی بگیرید؟
سردرد در کودکان خردسال همیشه باید جدی گرفته شود.
شما نمی توانید هر چیزی را که او می گوید خیلی جدی بگیرید.
آنها به هیچ وجه کمکی نمی کنند - آنها از جدی گرفتن مشکل خودداری می کنند.
صدف بد پخته می تواند شما را به شدت بیمار کند.
او آسیب جدی ندید - فقط چند بریدگی و کبودی داشت.
جدی الان واقعا اینو گفت یا داری احمق میشی؟
تو به طور جدی به رفتن فکر نمی کنی، نه؟
پلیس باید هر گونه تهدید تروریستی را جدی بگیرد.
شما هیچ چیز را جدی نمی گیرید، نه؟ همه اینها برای شما یک شوخی بزرگ است.
او از اینکه به عنوان یک سمبل جنسی دیده شود خسته شده است و می خواهد به عنوان یک بازیگر جدی گرفته شود.
These young actors take themselves so seriously!
این بازیگران جوان خیلی خودشان را جدی می گیرند!
آنها دسرهای بسیار خوبی را در آنجا درست می کنند.
اون پسر خیلی احمقه
solemnly
به طور رسمی
earnestly
با جدیت
gravely
به شدت
soberly
با هوشیاری
thoughtfully
متفکرانه
dourly
دورو
grimly
غم انگیز
pensively
بی طنز
sombrely
مدیتیشن
humourlessly
نشخوار کننده
sternly
با تأمل
meditatively
به صورت هدفمند
ruminatively
قاطعانه
contemplatively
آرام
purposefully
خالصانه
resolutely
با حرارت
sedately
به عمد
sincerely
پرشور
determinedly
به شدت در
fervently
با غیرت
intently
بدون لبخند زدن
passionately
به طور جدی
vigorously
با متانت
zealously
با تدبیر
without smiling
با چهره پوکر
in earnest
با صورت صاف
with sobriety
with forethought
somberly
casually
به طور اتفاقی
indifferently
بی تفاوت
lightly
به آرامی
جزئی
thoughtlessly
بدون فکر
blithely
آرام
flippantly
به طرز ناروایی
tenuously
به طور ضعیف
frivolously
بیهوده
heedlessly
بی توجه
nonchalantly
بی تعارف
uncaringly
بدون توجه
carelessly
به راحتی
facilely
غیر اساسی
unsubstantially
به آسانی
بدون زحمت
effortlessly
به طور جزئی
slightingly
به سادگی
با خوشحالی
cheerfully
با شادی
jovially
سبک دل
light-heartedly
بدون در نظر گرفتن
unthinkingly