chairman
chairman - رئيس هیئت مدیره
noun - اسم
UK :
US :
someone especially a man who is in charge of a meeting or directs the work of a committee or an organization
کسی مخصوصاً مردی که مسئول جلسه است یا کار یک کمیته یا سازمان را هدایت می کند
کسی که مسئول یک شرکت یا سازمان بزرگ است
someone especially a man who is in charge of a meeting or who directs the work of a committee or organization
کسی، به ویژه مردی که مسئول یک جلسه است یا کار یک کمیته یا سازمان را هدایت می کند
the person who is in charge of a large company or organization especially the most senior member of its BOARD
شخصی که مسئول یک شرکت یا سازمان بزرگ به ویژه ارشدترین عضو هیئت مدیره آن است
فردی که مسئول یک جلسه یا سازمان است
شخصی که مسئول یک جلسه، سازمان یا بخش است. یک رئیس
شخصی مخصوصاً مردی که مسئول جلسه است
شخصی که مسئول کمیته یا سازمانی است
شخصی که مسئول یک شرکت بزرگ به ویژه رئیس هیئت مدیره است
Half of the pension trustees will be employees, with an independent chairman and pensioners will be represented.
نیمی از متولیان بازنشستگی کارمند و با یک رئیس مستقل خواهند بود و بازنشستگان نیز نمایندگی خواهند داشت.
John Shaw, the elected prisoners' chairman of D-wing tells John Earle, a life sentence inmate, what to expect.
جان شاو، رئیس منتخب زندانیان D-wing به جان ارل، یک زندانی حبس ابد، می گوید که چه انتظاری باید داشت.
گمرک از پرداخت هزینه های ادعا شده خودداری کرد اما رئیس دادگاه با آن مخالفت کرد.
این دو مرد و آقای تلپ، 64 ساله، دفتری از رئیس تشکیل خواهند داد تا به مسائل استراتژیک رسیدگی کند.
رئیس هیئت مدیره
سر هربرت این وظیفه را بر عهده گرفت که به عنوان رئیس عمل کند.
این پیشنهاد با رأی قاطع رئیس اجرا شد.
نایب/معاون رئیس
کمیته / هیئت مدیره / حزب / رئیس باشگاه
رئیس کمیته / هیئت / حزب / باشگاه
رئیس اجرایی
وی سپس به عنوان رئیس سازمان هواپیمایی کشوری خدمت کرد.
رئیس هیئت مدیره شرکت گزارش سالانه را ارائه کرد.
او رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل این شرکت شد.
دخترم ترجیح می دهد به پزشک خانم مراجعه کند.
آنها برای بچه هایشان یک پرستار بچه دارند.
یک راننده مسابقه زن
همه باید احساس کنند که دوستش دارند.
آیا همه می دانند که چه می خواهند؟
یکی کتش را اینجا جا گذاشته است.
امیدوارم هیچکس فراموش نکرده باشد که پاسپورت خود را همراه داشته باشد.
وقتی مهمان می آید، آنها را چک می کنند و ما آنها را به اتاقشان نشان می دهیم.
همه می دانند که چه چیزی برای خودش بهتر است.
اگر شک دارید، از پزشک خود بپرسید. او می تواند اطلاعات بیشتری به شما بدهد.
نوزاد وقتی خسته است گریه می کند
نوزادان وقتی خسته هستند گریه می کنند.
می خواهم با شما به اشتراک بگذارم که من ترنس هستم و ضمایر من آنها و آنها هستند.
رئیس هیئت حکام (= یک مدرسه)
او ریاست و مدیر اجرایی را بر عهده گرفته است.
آیا می توانم رئیس و مدیر عامل جدید را معرفی کنم؟
او سال آینده از ریاست فدرال رزرو کناره گیری می کند.
او با یک رئیس شرکت ازدواج کرده است.
در پی این اتهامات، رئیس از سمت خود استعفا داد.
گزارشی از سوی رئیس قبلی
رئیس کمیته کشاورزی سنا
او اخیرا به عنوان رئیس افتخاری باشگاه کریکت سلکرک منصوب شد.
chairperson
رئیس
بلندگو
moderator
ناظم
صندلی
prolocutor
دادستان
presider
MC
MC
سخنگوی
سخنگو
spokesperson
همایش
convener
نظارت کنید
توست مستر
chairwoman
معرفی کننده
toastmaster
مباشر مغازه
introducer
رئيس تشریفات
shop steward
پدر نمازخانه
رئيس جمهور
معشوقه مراسم
افسر رئیس
mistress of ceremonies
مادر نمازخانه
presiding officer
ارائه کننده
spokeswoman
امسی
میزبان
presenter
گوینده
emcee
مقایسه کردن
استاد زنگ
announcer
گفتگو کننده
compere
مارشال
ringmaster
interlocuter
marshal
compère
follower
دنباله رو
حامی
کارمند
disciple
شاگرد
عضو
apostle
رسول
servant
خدمتگزار
bootlicker
چکمه خوار
lackey
لاکی
minion
مینیون
sidekick
شخص همکار و زیردست
pupil
شرکت کننده
رعیت
vassal
تحت حمایت
protege
کارگر
معمولی
commoner
علاقه
تابع
subordinate
موضوع
زیردست
underling
شاگرد کارآموز
apprentice
