effect
effect - اثر
noun - اسم
UK :
US :
اثربخشی
بی اثر بودن
بی اثر
موثر
بی تاثیر
---
تغییری که ناشی از یک رویداد، عمل و غیره است
اگر قانون، قاعده یا سیستمی اجرا شود یا اجرایی شود، رسما شروع می شود
اگر قانون، قاعده یا سیستمی در حال اجرا باشد، اکنون از آن استفاده می شود
ایده یا احساسی که یک هنرمند، سخنران، کتاب و غیره سعی می کند شما را به فکر کردن یا احساس کردن وادار کند
an unusual or impressive sound or image that is artificially produced for a film play or radio programme
یک صدا یا تصویر غیر معمول یا چشمگیر که به طور مصنوعی برای یک فیلم، نمایش یا برنامه رادیویی تولید می شود
اثری که در نتیجه چیز مهمی اتفاق میافتد، مخصوصاً یک اثر بزرگ و دائمی
تأثیری که چیزی بر عقاید یا رفتار افراد، یا بر چگونگی پیشرفت چیزی دارد
an unwanted and unplanned effect that something has – used especially about drugs and medical treatment
یک اثر ناخواسته و برنامه ریزی نشده ای که چیزی دارد - به ویژه در مورد داروها و درمان های پزشکی استفاده می شود
اثرات بدی که برای مدت طولانی پس از چیزی که باعث آنها شده است ادامه می یابد
the effects that happen later as a result of an event or decision especially a range of effects that continue for a long time
اثراتی که بعداً در نتیجه یک رویداد یا تصمیم رخ می دهد، به ویژه طیف وسیعی از اثراتی که برای مدت طولانی ادامه می یابد
زمانی استفاده میشود که چیزی بر چیزی تأثیر میگذارد، که سپس بر چیز دیگری تأثیر میگذارد
the effect that human activities have on the environment caused by using up its natural resources, pollution waste etc
تأثیر فعالیت های انسانی بر محیط زیست ناشی از استفاده از منابع طبیعی، آلودگی، زباله و غیره
برای اینکه چیزی اتفاق بیفتد
روشی که در آن یک عمل، رویداد یا شخص، شخص یا چیزی را تغییر می دهد
برای تحقق یک طرح یا ایده
اگر یک ترتیب، قانون، سیستم و غیره جدید به اجرا درآید یا اجرایی شود، به طور رسمی شروع می شود
starting to happen immediately or from a particular date
بلافاصله یا از یک تاریخ خاص شروع می شود
چیزهایی که کسی مالک آن است
نتیجه یک تأثیر خاص
برای تولید یا رسیدن به نتایجی که می خواهید
اگر چیزی را برای تأثیرگذاری میگویید یا انجام میدهید، عمداً آن را برای شوکه کردن مردم یا جلب توجه آنها انجام میدهید
If you say or do something for effect you intentionally do it to shock people or attract their attention
در واقع یا در عمل
برای بیان اینکه آنچه شما گزارش می کنید تنها شکلی کوتاه و کلی از آنچه واقعا گفته شده است استفاده می شود
used to express that what you are reporting is only a short and general form of what was really said
استفاده کنید
نور، صداها و اشیایی که به طور ویژه برای صحنه یا فیلم تولید می شوند و قصد دارند چیزی را که وجود ندارد واقعی جلوه دهند.
lighting, sounds, and objects that are specially produced for the stage or a film and are intended to make something that does not exist seem real
دارایی یک شخص، به ویژه پس از مرگ او
a person's possessions, especially after their death
برای رسیدن به چیزی و ایجاد آن
نتیجه یک تأثیر خاص؛ چیزی که به دلیل چیز دیگری اتفاق می افتد
(به ویژه قوانین یا قوانین) استفاده رسمی یا قانونی
فعال بودن یا استفاده شدن
اثرات مفید ورزش
اثرات طولانی مدت این درمان چیست؟
The results show a statistically significant effect.
نتایج نشان دهنده اثر آماری معنی دار است.
اشک هایش هیچ تاثیری روی او نداشت.
تاثیر گرما بر فلز
روش های مدرن کشاورزی می تواند اثرات نامطلوبی بر محیط زیست داشته باشد.
مزارع می توانند اثرات مثبت و منفی بر جامعه داشته باشند.
علیرغم مصیبت هایش، به نظر می رسد که او هیچ عارضه بدی نداشته است.
این مطالعه به بررسی معماری و تأثیر آن بر زندگی مردم می پردازد.
بررسی / مطالعه / بررسی تأثیر چیزی
ارزیابی / ارزیابی تأثیر چیزی
برای ایجاد اثرات مضر سلامتی
من مطمئناً می توانم تأثیرات شب های دیرهنگام زیادی را احساس کنم.
انتقادات او باعث دلسردی کامل او شد.
یاد بگیرند که بین علت و معلول تمایز قائل شوند
من سعی کردم او را متقاعد کنم، اما با تأثیر کم یا بدون تأثیر.
«من واقعاً احساس افسردگی میکنم.» «زمستان اینجا گاهی چنین تأثیری دارد.»
تأثیر کلی نقاشی بسیار زیاد است.
نورپردازی صحنه جلوه یک صحنه مهتابی را می دهد.
او از شیشه برای دستیابی به انواع جلوه های بصری استفاده می کند.
برای تولید/ایجاد اثر
یک روسری برای یک جلوه غیر رسمی اضافه کنید.
او فقط برای تأثیر (= برای تحت تأثیر قرار دادن مردم) چنین رفتار می کند.
The production relied too much on spectacular effects.
تولید بیش از حد متکی به جلوه های دیدنی بود.
بیمه نامه کلیه بارها و وسایل شخصی را پوشش می دهد.
توصیه ها به زودی اجرایی خواهد شد.
کنترل های جدید از ماه آینده اجرایی می شود.
در واقع، این دو سیستم یکسان هستند.
امتناع او از حمایت از او، در واقع، او را مجبور به استعفا کرد.
By asking for these particular qualifications, you are, in effect excluding most women from applying.
با درخواست این شرایط خاص، در واقع اکثر زنان را از درخواست محروم می کنید.
بسته شدن مرزها در واقع به این معنی بود که هیچ تجارتی بین کشورها انجام نمی شد.
corollary
نتیجه
culmination
اوج گیری
denouement
انصراف
تولید - محصول
تحقق انگلستان
تحقق ایالات متحده
همزمان
به کمال رساندن
fulfilmentUK
میوه
fulfillmentUS
برآمدگی
concomitant
تأثیر
consummation
بازده
واکنش
outgrowth
عواقب
کودک
payoff
به اوج رسیدن
سرنوشت
sequelae
حاصل
upshot
عاقبت
خاتمه دادن
climax
نتیجه نهایی
محصول جانبی
resultant
محصول نهایی
sequel
پیگیری
termination
پرداخت کردن
برون رفت
by-product
follow-up
pay-off
out-turn
علت
منبع
اساس
اصل و نسب
پایه
genesis
روایت آفرینش در انجیل
متوسط
stimulus
محرک
inspiration
الهام بخش
instigation
تحریک
ابزار
ریشه
دلیل
راننده
چشمه اصلی
incitement
به معنای
mainspring
بهانه، مستمسک
means
محرک نخست
pretext
دانه
prime mover
وسیله نقلیه
عامل
stimulator
عاملیت سببی
عامل ایجاد کننده
علیت
causal agency
نیروی پیشران
causal agent
زمینه
causality
causation
driving force
grounds
incitation