policy
policy - خط مشی
noun - اسم
UK :
US :
a way of doing something that has been officially agreed and chosen by a political party a business or another organization
روشی برای انجام کاری که به طور رسمی توسط یک حزب سیاسی، یک تجارت یا سازمان دیگر مورد توافق و انتخاب قرار گرفته است
a contract with an insurance company or an official written statement giving all the details of such a contract
یک قرارداد با یک شرکت بیمه، یا یک بیانیه کتبی رسمی که تمام جزئیات چنین قراردادی را ارائه می دهد
اصل خاصی که به آن اعتقاد دارید و بر نحوه رفتار شما تأثیر می گذارد
a course of action that has been officially agreed and chosen by a political party business or other organization
اقدامی که رسماً توسط یک حزب سیاسی، تجارت یا سازمان دیگر مورد توافق و انتخاب قرار گرفته است
a set of ideas or a plan of what to do in particular situations that has been agreed to officially by a group of people a business organization a government or a political party
مجموعه ای از ایده ها یا طرحی از اقداماتی که باید در موقعیت های خاص انجام شود که به طور رسمی توسط گروهی از مردم، یک سازمان تجاری، یک دولت یا یک حزب سیاسی موافقت شده است.
سندی که نشان دهنده توافقی است که با یک شرکت بیمه بسته اید
a set of ideas or a plan for action followed by a business a government a political party or a group of people
مجموعه ای از ایده ها یا طرحی برای اقدام که توسط یک تجارت، یک دولت، یک حزب سیاسی یا گروهی از مردم دنبال می شود
a set of ideas, or a plan of what to do in particular situations, that has been agreed officially by a group of people a business organization a government or a political party
مجموعه ای از ایده ها، یا طرحی از اقداماتی که در موقعیت های خاص باید انجام شود، که به طور رسمی توسط گروهی از مردم، یک سازمان تجاری، یک دولت یا یک حزب سیاسی توافق شده است.
an agreement with an insurance company that it will provide insurance for you against particular risks, or the document showing this
قراردادی با یک شرکت بیمه مبنی بر اینکه برای شما در برابر خطرات خاص بیمه می کند، یا سندی که این را نشان می دهد
A new ruler might adopt a policy of drastically cutting back oil production in order to boost prices.
یک حاکم جدید ممکن است سیاست کاهش شدید تولید نفت را به منظور افزایش قیمت ها اتخاذ کند.
سیاست خارجی آمریکا
از سوی دیگر، هر سازمانی برای آمادگی نیاز به یک سیاست رسمی ندارد.
من سیاستم را بر این می گذارم که غیبت نکنم.
تنها استثنا در این سیاست جدید کارت های ویزا خواهد بود.
Evaluations of policies are conducted through research and expert analysis supported by the Presidium's administrative staff.
ارزیابی خط مشی ها از طریق تحقیقات و تحلیل های کارشناسی با پشتیبانی کارکنان اداری هیئت رئیسه انجام می شود.
اکثر شرکت های بزرگ این روزها سیاست فرصت های برابر را اعمال می کنند.
این سیاست ما نیست که نام مشتریان خود را فاش کنیم.
سیاست دولت در قبال اروپا
سیاست صاحب خانه شما احتمالاً خسارت خانه شما را در اثر رانش گل پوشش نمی دهد.
Few journalists liked Reagan's policies.
تعداد کمی از روزنامه نگاران سیاست های ریگان را دوست داشتند.
McBride can put his luck down to criticism from scribes down south earlier in the season rather than bad selection policy.
مک براید می تواند شانس خود را به انتقاد از نویسندگان جنوب در اوایل فصل نسبت دهد، نه سیاست انتخاب بد.
Tax policy would be ruled by stubborn one-third minorities, many among them cruising for policy payoffs to drop their opposition.
سیاست مالیاتی توسط یک سوم اقلیتهای سرسخت اداره میشود، که بسیاری از آنها برای دستکم کردن مخالفتهای خود به دنبال سود سیاست هستند.
سیاست دولت فعلی در زمینه آموزش
این شرکت سیاست قاطعانه ای در مورد دزدی از فروشگاه اتخاذ کرده است.
انتظار می رود مدیران جدید سیاست های جدیدی را اجرا کنند.
ما سعی کرده ایم سیاست بی طرفی را دنبال کنیم.
ما سیاست خودداری از اظهار نظر در مورد چنین موضوعاتی را داریم.
این آغاز یک سیاست بازتر نسبت به بقیه جهان بود.
سیاست خارجی/اقتصادی ایالات متحده
The document does not represent government policy.
این سند نشان دهنده سیاست دولت نیست.
He implemented an aggressive monetary policy to stimulate the economy.
او یک سیاست پولی تهاجمی را برای تحریک اقتصاد اجرا کرد.
آنها تغییر قابل توجهی در سیاست مرخصی پدری داشته اند.
این یک تغییر اساسی در سیاست خواهد بود.
یک مشاور سیاست/تصمیم
بیانیه سیاست/هدف/ابتکار/سند
او از سیاست معمول خود برای نادیده گرفتن همه پیشنهادات کمک پیروی می کند.
صداقت بهترین سیاست است.
قبل از امضا، شرایط سیاست را بررسی کنید.
برخی از دانشگاه ها به دلیل سیاست های پذیرش آنها انتقاد کرده اند.
این شرکت یک سیاست سختگیرانه برای ممنوعیت سیگار را اعمال می کند.
سیاست توسعه این شرکت باعث ایجاد مشاغل جدید بسیاری شده است.
دولت سیاست محدودسازی مخارج عمومی را دنبال کرد.
این مجله یک سیاست سردبیری نادرست دارد.
ما یک سیاست تحمل صفر برای مواد مخدر داریم.
یک سیاست عمدی برای مشارکت افراد در هر سنی در این طرح
مشاوری که نام خود را به عنوان یک اصلاحگر سلامت مطرح کرد
سیاستی که هدفش توقف رکود اقتصادی است
سیاست منع آزار جنسی
سیاستهای اقدام مثبت که هدف آن کمک به اعضای گروههای محروم از لحاظ تاریخی است
سیاست درهای باز برای کارگران مهاجر
سیاست های طراحی شده برای حمایت و تشویق ازدواج
policies governing the management of the environment
سیاست های حاکم بر مدیریت محیط زیست
نیاز به رسیدگی به مسائل سیاست عمومی در سطح ملی
طرح
خط
روش
programUS
programUS
programmeUK
programmeUK
استراتژی
رویکرد
blueprint
نقشه
کد
برنامه
تدبیر
stratagem
سیستم
دستورالعمل ها
guidelines
روش شناسی
methodology
برنامه ها
plans
تمرین
عمل
دوره
نیات
intentions
موقعیت
پروتکل
protocol
قوانین
rules
حالت
stance
تئوری
ترتیب
دستورالعمل
مفاهیم
notions
مدیریت
عقیده تعصب آمیز
dogma