exception

base info - اطلاعات اولیه

exception - استثنا

noun - اسم

/ɪkˈsepʃn/

UK :

/ɪkˈsepʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [exception] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Most of the buildings in the town are modern but the church is an exception.


    بیشتر ساختمان های شهر مدرن هستند، اما کلیسا یک استثنا است.

  • With very few exceptions, private schools get the best exam results.


    با استثنائات بسیار کمی، مدارس خصوصی بهترین نتایج امتحان را می گیرند.

  • Nobody had much money at the time and I was no exception.


    در آن زمان هیچ کس پول زیادی نداشت و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم.


  • نوشته خوب متأسفانه استثناست تا قاعده (= غیرعادی است).

  • There are always a lot of exceptions to grammar rules.


    همیشه استثناهای زیادی برای قوانین گرامری وجود دارد.

  • Most electronics companies have not done well this year but ours is the exception that proves the rule.


    اکثر شرکت های الکترونیکی امسال عملکرد خوبی نداشته اند، اما شرکت ما استثنایی است که این قاعده را ثابت می کند.

  • Children are not usually allowed in but I'm prepared to make an exception in this case.


    بچه ها معمولا اجازه ورود ندارند، اما من حاضرم در این مورد استثنا قائل شوم.

  • No parking is allowed, but an exception is made for disabled drivers.


    پارکینگ مجاز نیست، اما برای رانندگان معلول استثنا قائل شده است.

  • We are making a special exception for Emma because of her condition.


    ما برای اما به دلیل شرایطش استثنا قائل هستیم.


  • من از این واقعیت که شما قبل از اینکه به من بگویید به همسرم گفتید استثنا قائل شدم.


  • هیچ کس نمی تواند از نظرات او استثنا کند.

  • All his novels are set in Italy with the exception of his last.


    تمام رمان های او به استثنای آخرین رمانش در ایتالیا می گذرد.


  • تمام جزیره به استثنای یک منطقه کوچک در شمال زیر آب رفته بود.

  • All students without exception must take the English examination.


    همه دانش آموزان بدون استثنا باید در آزمون زبان انگلیسی شرکت کنند.


  • بدون استثنا، همه کارکنان باید کارت شناسایی خود را همیشه همراه داشته باشند.

  • She wrote all of the songs on the album except for the final track.


    او تمام آهنگ های آلبوم را به جز آهنگ پایانی نوشت.

  • Apart from/aside from the final track all of the songs on the album were written by her.


    به غیر از / به غیر از آهنگ پایانی، تمام آهنگ های آلبوم توسط او نوشته شده است.

  • The songwriting—with a few minor exceptions—is of a very high quality.


    ترانه سرایی - به استثنای چند مورد جزئی - از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است.

  • With only one or two exceptions, the songwriting is of a very high quality.


    تنها با یکی دو مورد استثنا، آهنگسازی از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است.

  • The majority of the compositions are less than three minutes long with the notable exception of the title track.


    اکثر آهنگ ها کمتر از سه دقیقه هستند، به استثنای آهنگ عنوان.

  • With the exception of the title track this album is a huge disappointment.


    به استثنای آهنگ عنوان، این آلبوم یک ناامیدی بزرگ است.

  • Here is a list of all the band’s CDs, excluding unofficial ‘bootleg’ recordings.


    در اینجا لیستی از تمام سی دی های گروه، به استثنای ضبط های غیررسمی «bootleg» آمده است.

  • Most industries have suffered badly in the recession, but there have been a few notable exceptions.


    بیشتر صنایع در رکود متضرر شده اند، اما چند استثنای قابل توجه وجود داشته است.

  • There are occasional exceptions to my generalization.


    برای تعمیم من گهگاه استثناهایی وجود دارد.

  • There should be specific exceptions written into the plan.


    باید استثناهای خاصی در طرح نوشته شود.


  • یک استثنای جالب برای این الگوی کلی وجود داشت.

  • With a few exceptions, the songwriting is very good.


    به استثنای چند مورد، آهنگسازی بسیار خوب است.

  • Most of his family are sports enthusiasts, but he's the exception to the rule.


    اکثر خانواده او از علاقه مندان به ورزش هستند، اما او از این قاعده مستثنی است.

  • Unfortunately considerate motorists are the exception rather than the rule.


    متأسفانه، رانندگان محترم به جای قاعده، استثنا هستند.

  • Nowadays a job for life is very much the exception rather than the rule.


    امروزه شغل مادام العمر به جای یک قاعده استثنا است.

  • Men are usually quite good at map-reading but Tim is the exception.


    مردان معمولاً در نقشه خوانی بسیار خوب هستند، اما تیم استثناست.

synonyms - مترادف
  • oddity


    عجیب و غریب

  • anomaly


    ناهنجاری

  • rarity


    نادر بودن

  • abnormality


    انحراف

  • aberration


    بی نظمی

  • deviation


    خصوصیات عجیب و غریب

  • irregularity


    عزیمت، خروج

  • oddment


    چیز غریب

  • peculiarity


    ناسازگاری

  • quirk


    نامناسب

  • eccentricity


    تفاوت

  • departure


    عدم انطباق

  • freak


    مورد خاص

  • inconsistency


    تکینگی

  • misfit


    کنجکاوی


  • عجیب بودن

  • anomalism


    غیرعادی بودن

  • nonconformity


    نقص


  • تغییر شکل

  • singularity


    غیر معمول بودن

  • curiosity


    پدیده

  • strangeness


    فوق العاده بودن

  • unusualness


  • deviance


  • weirdness


  • aberrancy


  • flaw


  • deformity


  • uncommonness



  • extraordinariness


antonyms - متضاد
  • admittance


    پذیرش

  • commonality


    مشترک بودن

  • commonness


    رایج بودن

  • conformity


    مطابقت

  • generality


    عمومیت

  • inclusion


    شمول

  • normality


    عادی بودن

  • regularity


    منظم بودن

  • sameness


    یکسانی

  • similarity


    شباهت


  • استاندارد

  • uniformity


    یکنواختی

  • usualness


    معمول بودن

  • normalcy


    معمولی بودن

  • typicality


    سفارش


  • روال


  • روتین بودن

  • ordinariness


    استاندارد بودن

  • routineness


    یک الگوی معمولی

  • standardness


    معمولی


  • اتفاق رایج


  • سلامت

  • common occurrence


    میانگین

  • normalness


    هنجار

  • soundness


    همتراز


  • طبیعی

  • norm


    متعارف بودن

  • par


    مشابهت


  • conventionality


  • analogousness


لغت پیشنهادی

backing

لغت پیشنهادی

look

لغت پیشنهادی

bitterly