without
without - بدون
preposition - حرف اضافه
UK :
US :
نداشتن چیزی، به ویژه چیزی که اساسی یا ضروری است
می گفت وقتی کسی کاری را انجام می دهد اتفاق خاصی رخ نداده است
احساس نمی کنید یا نشان نمی دهید که احساس خاصی دارید
نبودن با کسی، یا نداشتن او برای کمک به شما، به خصوص کسی که دوست دارید یا نیاز دارید
خارج از
نداشتن یا انجام دادن چیزی یا نداشتن چیزی
نداشتن یا انجام دادن (چیزی)، یا نداشتن استفاده یا کمک از (کسی یا چیزی)
بدون شناسنامه نمی توان پاسپورت گرفت.
مدارس باید برنامه هایی را بدون بودجه کافی ارائه دهند.
او هیچ حسی نداشت.
بعد از طوفان پنج روز بدون برق بودیم.
این بار کلارک مسابقه را بدون سقوط به پایان رساند.
فکر نمی کنم پدربزرگ بدون سیگارهایش زنده بماند.
او بدون اجازه پدر و مادرش بیرون رفته بود.
بیلی بدون کتاب مدرسه به کلاس آمد.
There are so many people without jobs that companies receive hundreds of applications to each advertisement.
افراد بی شغل زیادی وجود دارند که شرکت ها برای هر آگهی صدها درخواست دریافت می کنند.
نمی دانم بدون لیزا چه کار می کردم.
چگونه می توان یک کتاب را بدون خواندن آن قضاوت کرد؟
غذای لذیذ بدون نمک برای افراد مبتلا به فشار خون بالا است.
با یا بدون شکر؟ بدون، لطفا!
هیچ کس نمی تواند بدون ریسک کردن در تجارت موفق شود.
دو روز بدون غذا مانده بودند.
او مکان را بدون مشکل پیدا کرد.
او بدون شور و شوق زیادی صحبت کرد.
بدون من نرو
آیا می توانید بدون عینک خود را ببینید؟
بدون پالتو بیرون نرو
بدون خداحافظی رفت.
بدون شکستن تخم مرغ نمی توانید املت درست کنید.
Without wanting to criticize I think you could have done better. (= used before you make a critical comment)
بدون اینکه بخواهم انتقاد کنم، فکر می کنم می توانستی بهتر عمل کنی. (= قبل از اظهار نظر انتقادی استفاده می شود)
مهمانی بدون اینکه او چیزی در مورد آن بداند ترتیب داده شد.
بدون چتر رفتم
شما بدون آرایش زیبا به نظر می رسید.
بدون اطلاع من رفت.
من بدون تو نمی توانستم این کار را انجام دهم.
او بدون رئیس بودن قوی است.
بدون من شروع کن
او بدون (= او برخی از) ویژگی های خوب نیست.
این بدون شک (= قطعا) بهترین غذای چینی است که تا به حال خورده ام.
شما نباید بیش از سه ساعت بدون استراحت رانندگی کنید.
بدون اینکه بخواهم بی ادب باشم (= من نمی خواهم بی ادب باشم، اما) آیا فکر نمی کنید که نیاز به کوتاه کردن مو دارید؟
بدون کت بیرون آمد.
او بدون سبیل جوان تر به نظر می رسد.
از کمک شما متشکرم - بدون شما نمی توانستم این کار را انجام دهم.
این بدون شک / بدون تردید (= قطعا) بهترین تعطیلاتی بود که تا به حال داشته ام.
وقتی پول ندارید، فقط باید بیاموزید.
devoid of
عاری از
minus
منهای
lacking
فاقد
sans
بدون
needing
نیازمند
requiring
نیاز دارد
bereft of
بی بهره از
deprived of
محروم از
destitute of
فقیر از
کوتاه از
wanting for
خواستن برای
absent
غایب
excluding
مستثنی کردن
wanting
خواستن
کمتر
احتیاج به
shorn of
کوتاه شده از
starved of
گرسنه از
با هیچ
به صورت پیش فرض
در غیاب
w/o
نداشتن
not having
استثنایی
excepting
با وجود
notwithstanding
شکست خوردن
failing
شامل نمیشود
اگر نه
منحصر به فرد از
exclusive of
به غیر از