adviser

base info - اطلاعات اولیه

adviser - مشاور

noun - اسم

/ədˈvaɪzər/

UK :

/ədˈvaɪzə(r)/

US :

family - خانواده
advice
مشاوره
advisability
توصیه پذیری
advisable
قابل توصیه
inadvisable
غیر قابل توصیه
advisory
مشاوره ای
advise
توصیه
advisedly
توصیه شده
google image
نتیجه جستجوی لغت [adviser] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف

  • راهنما

  • mentor


    مرشد


  • مشاور

  • tutor


    معلم خصوصی


  • مربی

  • counsellorUK


    مشاور انگلستان


  • معلم

  • guru


    گورو

  • counselorUS


    مشاور ایالات متحده


  • مشاوره

  • counsel


    قابل اعتماد

  • confidant


    قدرت

  • trainer


    consigliere


  • راهنمایی کننده

  • consigliere


    ناظر

  • tipster


    محرم

  • consultee


    یاور

  • admonitor


    نصیحت کننده

  • confidante


    عمو هلندی

  • helper


    توت

  • advice-giver


    مدرس

  • Dutch uncle


    کارشناس

  • advisor


    استاد


  • درمانگر

  • tout


    نظارت کنید

  • lecturer


  • pundit




  • therapist



antonyms - متضاد
  • pupil


    شاگرد


  • دانشجو

  • novice


    تازه کار

  • foe


    دشمن


  • شاگرد کارآموز

  • apprentice


    کارآموز

  • trainee


    یادگیرنده

  • learner


    مبتدی

  • beginner


    کارشناسی

  • disciple


    تحت حمایت

  • undergraduate


    خدمتکار

  • protege


    محقق

  • attendant


    کم مطالعه


  • جوان

  • understudy


    پا حساس


  • کاراموز

  • mentee


    فارغ التحصیل

  • tenderfoot


    وابسته

  • neophyte


    متصدی


  • بخش

  • dependant


    سرپرست

  • acolyte


    سال دوم

  • ward


    فوق لیسانس

  • tutee


    دانش آموز

  • sophomore


    دانشجوی سال اول

  • postgraduate


    غریبه

  • schoolchild


    فداکار

  • freshwoman


  • freshman



  • devotee


لغت پیشنهادی

apoplexy

لغت پیشنهادی

technique

لغت پیشنهادی

baffled