adviser
adviser - مشاور
noun - اسم
UK :
US :
someone whose job is to give advice because they know a lot about a subject especially in business law or politics
کسی که کارش مشاوره دادن است، زیرا در مورد یک موضوع اطلاعات زیادی دارد، به ویژه در تجارت، قانون یا سیاست
متخصصی که به کسی اطلاعات می دهد تا بتواند تصمیم خوبی بگیرد
کسی که کارش مشاوره دادن در مورد یک موضوع است
کسی که کارش مشاوره دادن در مورد چیزی است، مثلاً به یک شرکت یا دولت
شرکتی که به عنوان مشاور ایرتورز فعالیت می کند.
If one of your clients has incontinence problems, ask for help from a continence adviser or community nurse.
اگر یکی از مراجعین شما مشکل بی اختیاری دارد، از یک مشاور بی اختیاری یا پرستار محلی کمک بخواهید.
در عمل درگیر شدن با خدمات یک مشاور مالی مستقل منطقی است.
قبل از سرمایه گذاری با یک مشاور مالی مستقل صحبت کنید.
The Congressional Budget Office an independent adviser to Congress, had recently forecast growth of around 2.6 percent per year.
دفتر بودجه کنگره، مشاور مستقل کنگره، اخیرا رشد سالانه حدود 2.6 درصد را پیش بینی کرده بود.
مشاور شخصی نخست وزیر در امور اقتصادی
اما غرامت تنها در صورتی اعطا می شود که مشاور از کار بیفتد و نتواند پول شما را پس دهد.
یک مشاور مالی
مشاور ویژه رئیس جمهور در امور آموزشی
دانشآموزان میتوانند با یک مشاور شغلی بنشینند و درباره کارهای بعدی صحبت کنند.
دوک مورد اعتمادترین مشاور پادشاه بود.
You ought to consult an independent legal adviser.
شما باید با یک مشاور حقوقی مستقل مشورت کنید.
an adviser on environmental issues
مشاور در مسائل زیست محیطی
مشاور ارشد اقتصادی دولت
مشاوران ارشد سیاست خارجی
او مشاور ارشد علمی دولت بود.
او مشاور اصلی اقتصادی حزب است.
او همچنان در سیاست فعال بوده و اکنون مشاور ارشد دولت است.
او به عنوان مشاور اقتصادی بین المللی در کاخ سفید خدمت کرد.
یک مشاور وام مسکن می تواند نرخ ها را برای شما بررسی کند.
راهنما
mentor
مرشد
مشاور
tutor
معلم خصوصی
مربی
counsellorUK
مشاور انگلستان
معلم
guru
گورو
counselorUS
مشاور ایالات متحده
مشاوره
counsel
قابل اعتماد
confidant
قدرت
trainer
consigliere
راهنمایی کننده
consigliere
ناظر
tipster
محرم
consultee
یاور
admonitor
نصیحت کننده
confidante
عمو هلندی
helper
توت
advice-giver
مدرس
Dutch uncle
کارشناس
advisor
استاد
درمانگر
tout
نظارت کنید
lecturer
pundit
therapist
pupil
شاگرد
دانشجو
novice
تازه کار
foe
دشمن
شاگرد کارآموز
apprentice
کارآموز
trainee
یادگیرنده
learner
مبتدی
beginner
کارشناسی
disciple
تحت حمایت
undergraduate
خدمتکار
protege
محقق
attendant
کم مطالعه
جوان
understudy
پا حساس
کاراموز
mentee
فارغ التحصیل
tenderfoot
وابسته
neophyte
متصدی
بخش
dependant
سرپرست
acolyte
سال دوم
ward
فوق لیسانس
tutee
دانش آموز
sophomore
دانشجوی سال اول
postgraduate
غریبه
schoolchild
فداکار
freshwoman
freshman
devotee